Animation

وبلاگ انیمیشن پر از مطالب جالب درباره انیمیشن ها هاست

Animation

وبلاگ انیمیشن پر از مطالب جالب درباره انیمیشن ها هاست

Animation

سلام به وبلاگ من خوش آمدید من شمین کاکاوند هستم مدیر وبلاگ من در سال 1384 به دنیا آمده ام ، در وبلاگ من میتوانید از اخبار روز انیمیشن هاباخبر شوید و درمورد انیمیشن ها مطالب جالبی کسب کنید نظر بگذارید و سوال بپرسید و بگویید از کدام انیمیشن خوشتان می اید و بگویید وبلاگم چه چیز هایی کم دارد و با دوستاتتان وبلاگم را به اشتراک بگذارید و خواهشمندم کپی نکنید و لطفا وبلاگ مرا دنبال کنید و روی دکمه این وبلاگ را دنبال کنید کلیک فرمایید
متشکرم

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
آخرین نظرات
نویسندگان
شنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۱:۳۹ ب.ظ

ایسائو تاکاهاتا، داستان دختر عجیب وحشی

این دختر عجیب تبدیل به کودکی وحشی و زاده طبیعت می‌شود که نهایت لذت‌اش را از دویدن‌ و جست و خیز کردن با گروه بچه‌های همسایه به سرکردگی پسری جذاب به نام سوتمارو می‌برد.
هفت فاز: این دختر عجیب تبدیل به کودکی وحشی و زاده طبیعت می‌شود که نهایت لذت‌اش را از دویدن‌ و جست و خیز کردن با گروه بچه‌های همسایه به سرکردگی پسری جذاب به نام سوتمارو می‌برد. با این حال حتی در سرورآمیزترین لحظات زندگی‌اش، حجم غیرقابل‌توضیحی از سودازدگی اطراف او را احاطه کرده و این حساسیتی‌ست که خود فیلم با ما به اشتراک می‌گذارد.

یادداشت منتقد لس‌انجلس تایمز بر The Tale of Princess Kaguya (ایسائو تاکاهاتا)

کنت توران/ لس‌آنجلس تایمز:

افسانه پرنسس کاگویا نمونه‌ای از معجزه انیمیشن‌های ژاپنی‌ست. حماسه‌ای با دست نقاشی شده که ما را در دنیای زیبایی‌ها غوطه‌ور می‌کند. درحالی که تقریبا همه چیز درباره آن حاکی از ریشه‌های فرهنگی بسیار متفاوت از غرب است اما ظرافت و افسونگری‌ خیال‌ها و تصورات به عرش برنده‌اش در هر نوع مخاطبی چنان تاثیری می‌گذارد که گویی چیزی نیرومندتر از آن قابل تصور نباشد.

این اولین نمایش شخصی مردی قابل احترام، ایسائو تاکاهاتا پس از 14 سال فعالیت و در سن 78 سالگی است. پیرمردی که در کنار هایائو میازاکی، زوج بنیان‌گذار استودیو انیمیشن‌سازی جیبلی را تشکیل می‌دهند. تاکاهاتا ایده این فیلم را برای 55 سال در ذهن خود نگه داشت، فیلمی که به مثابه یک تمثیل است از آنچه در زندگی اهمیت دارد و آنچه بی‌اهمیت است. البته که اصل شکل‌گیری این افسانه به خیلی قبل‌تر از این‌ها برمی‌گردد. خیلی قبل‌تر.

"پرنسس کاگویا" براساس یکی از داستان‌های محلی ژاپن در قرن دهم شکل گرفته است و حکایت "افسانه دروگر خیزران‌ها" شاید قدیمی‌ترین روایت از این موضوع باشد که با مقاومت دربرابر گذر زمان سینه به سینه و نسل به نسل نقل شده تا به امروز رسیده است. به همین علت است که همه چیز این فیلم، از ارجاعات تاریخی و فرهنگی‌اش گرفته تا  مدت زمان مدید 2 ساعته و 17 دقیقه‌ای آن انگار که به کلی ما را مسافر زمان و مکانی متفاوت می‌کند.

چیزی که می‌تواند درباره پرنسس کاگویا جهان‌شمول باشد ظاهر خیره‌کننده آن است، مثل اینکه یک دفتر مملوء از طراحی‌های آبرنگی در دنیای واقعی جان گرفته باشد. تاکاهاتا و تیم‌اش بر این تمرکز داشتند که حامل تمام تصورات خیالی و تشبیهات طبیعت باشند؛ چیزهایی مثل نهرهای جاری، پرندگان مسرور و بادی که بین ساقه‌های خیزران و نی بوریا می‌چرخد. تجربه تماشای این فیلم چه به واسطه دوبله بازیگران آمریکایی مثل کلویی گریس مورتز و جیمز کان و چه (ترجیحا) نسخه اصلی ژاپنی آن، تجربه‌ای‌ست بیشتر درخور بزرگسالان تا کودکان. از آن دست فیلم‌هایی که باید بدون لحظه‌ای سر برگرداندن تسلیم‌اش شوید.

این خیال زرق و برق‌دار نه تنها فقط ظاهر دلنشینی دارد که در مفهوم خود هم دارای اهمیتی ریشه‌ای‌ست. یکی از این نکات بااهمیت را می‌توان اینگونه شرح داد: پرنسس کاگویا، همان‌طور که فیلم هم بر این اعتقاد است، باور دارد که طبیعت بکر و فطری دنیا می‌تواند منشاء طیف وسیعی از رضایتمندی و خشنودی‌های عمیق باشد که بافت تصنعی شهری هیچ‌گاه یارای مقابله با آن را ندارد.

مسلما جای تعجب ندارد که پرنسس کاگویا داستان خود را با آن دروگر سخت کوشی که جنگل محل زندگی‌اش را از خیزران‌ها پاک می‌کرد شروع می‌کند. همانی که ناگهان نوری درخشان از درون یکی از ساقه‌ها توجه‌اش را جلب می‌کند و با نزدیک شدن به آن موجود کوچولوی کامل و ملبسی را می‌بیند که به سادگی می‌توان او را در کف یک دست جای داد. بعد از آن است که دروگر آن موجود کوچک را به خانه و نزد همسرش می‌برد و موجود نحیف به سرعت سر و شکل یک دختر بچه را پیدا می‌کند. " این عجیب است." دروگر اینگونه ابراز احساسات می‌کند و این تازه نصف ماجرا هم نیست.

بنا به هر دلیلی این مخلوق کوچک ماهیتی جادویی دارد. سرعت رشد بالایش هم از خواص جادویی اوست. بنا بر همین خاصیت، بچه‌های شر و شور همسایه‌ها او را "بامبو کوچولو" نام می‌دهند. این لقب قلب مرد دروگر را می‌رنجاند، اویی که آنقدر گرفتار عشق این دخترک شده که تصمیم می گیرد او را پرنسس صدا کند.

این دختر عجیب تبدیل به کودکی وحشی و زاده طبیعت می‌شود که نهایت لذت‌اش را از دویدن‌ و جست و خیز کردن با گروه بچه‌های همسایه به سرکردگی پسری جذاب به نام سوتمارو می‌برد. با این حال حتی در سرورآمیزترین لحظات زندگی‌اش، حجم غیرقابل‌توضیحی از سودازدگی اطراف او را احاطه کرده و این حساسیتی‌ست که خود فیلم با ما به اشتراک می‌گذارد.

پیرو بسیاری از افسانه‌های محلی، سرنوشت خیر و خوبی در ناپایداری آن مقدر شده است. یک روز دیگر مرد دروگر به کشف اسرارآمیز دیگری برمی‌خورد؛ ساقه بامبویی که با طلا پر شده است. این کشف نهایتا این فکر را در سر او می‌اندازد که شاید خدایان زندگی بسیار متفاوتی را برای او برگزیده‌اند. مرد تصمیم می‌گیرد که دخترک‌اش را به پرنسسی ثروتمند در پایتخت تبدیل کند. اما اگر تمام ثروت‌های ناشمرده دنیا هم جمع شوند این گذر، این برزخ هیچگاه خالی از مشکل نخواهد بود.

دخترکی که مجبور شده است از تنها زندگی خاکی‌ای که می‌شناخته دست بکشد حالا با دنیای پوچ تشریفات و سنت‌های میان‌تهی رو به رو می‌شود. در لحظه‌ای شگفت‌انگیز، پرنسس چنان به سرعت تصمیم به فرار از آن دنیای طاقت‌فرسا می‌گیرد که لباس‌اش از تن جدا شده و تمام منظره اطرافش در غلظت انبوه ضربه‌های قلموی رنگ فرو می‌رود. این زن جوان تقریبا می‌تواند از هرچیزی سبقت بجوید به جز، چنانچه بعدها معلوم می‌شود، سرنوشتی که در میان صدای بادها برای او نوشته شده است.
  • شمین کاکاوند

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.