Animation

وبلاگ انیمیشن پر از مطالب جالب درباره انیمیشن ها هاست

Animation

وبلاگ انیمیشن پر از مطالب جالب درباره انیمیشن ها هاست

Animation

سلام به وبلاگ من خوش آمدید من شمین کاکاوند هستم مدیر وبلاگ من در سال 1384 به دنیا آمده ام ، در وبلاگ من میتوانید از اخبار روز انیمیشن هاباخبر شوید و درمورد انیمیشن ها مطالب جالبی کسب کنید نظر بگذارید و سوال بپرسید و بگویید از کدام انیمیشن خوشتان می اید و بگویید وبلاگم چه چیز هایی کم دارد و با دوستاتتان وبلاگم را به اشتراک بگذارید و خواهشمندم کپی نکنید و لطفا وبلاگ مرا دنبال کنید و روی دکمه این وبلاگ را دنبال کنید کلیک فرمایید
متشکرم

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
آخرین نظرات
نویسندگان

۲۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

سلام به وبلاگ من خوش آمدید من شمین کاکاوند هستم مدیر وبلاگ ، در وبلاگ من میتوانید از اخبار روز انیمیشن هاباخبر شوید و درمورد انیمیشن ها مطالب جالبی کسب کنید نظر بگذارید و سوال بپرسید و بگویید از کدام انیمیشن خوشتان می اید و بگویید وبلاگم چه چیز هایی کم دارد و با دوستاتتان وبلاگم را به اشتراک بگذارید و.........
                                                                                   متشکرم شمین کاکاوند اسکوبی دووووو

  • شمین کاکاوند
دریافت
حجم: 4.54 مگابایت
  • شمین کاکاوند
  • شمین کاکاوند




  • شمین کاکاوند

امروز چند تا فروزن کلاسیک اوردم

 

عشقمم

 السا ژاپنی

جیگرم

دیگه الان قش می کنم

 

  • شمین کاکاوند

بروبکس این چهره واقعی الساست

وای من عاشق فروزنم

  • شمین کاکاوند

تب یخ زده

تب یخ زده
Frozen Fever poster.jpg
کارگردان کریس باک
جنیفر لی
نویسنده جنیفر لی
بازیگران کریستن بل
آدینا منزل
جاناتان گروف
جش گد
سانتینو فونتانا
موسیقی کریستف بک
توزیع‌کننده شرکت والت دیزنی
مدت زمان
۷ دقیقه
کشور ایالات متحده
زبان انگلیسی

تب یخ زده (به انگلیسی: Frozen Fever) یک فیلم پویانمایی رایانه‌ای کوتاه آمریکایی ساخته استودیوی والت دیزنی است.

خلاصه[ویرایش]

داستان درباره تولد آنا است و السا و کریستوف مصمم هستند برای او جشنی بگیرند که تا به حال تجربه نکرده است. اما قدرت یخی السا ممکن است چیزی بیش تر از جشن را به خطر بیندازد.

صداپیشگان[ویرایش]

نام صداپیشه نام صدا پیشه نام شخصیت به انگلیسی نام شخصیت فارسی
Kristen Bell کریستن بل Princess Anna پرنسس آنا
Idina Menzel آیدینا منزل Queen Elsa ملکه السا
Jonathan Groff جاناتان گروف Kristoff کریستوف
Josh Gad جاش گَد Olaf اولاف
Santino Fontana سَنتینو فونتانا Prince Hans پرنس هانس
Chris Williams کریس ویلیامز Oaken بلوطی
Paul Briggs پل بریگز Marshmallow باد صبا

انتشار[ویرایش]

این انیمیشن کوتاه در ۱۳ مارس ۲۰۱۵ همراه با سیندرلا بر روی پرده های سینما رفت و در ۱۱ آگوست سال ۲۰۱۵ انتشار یافت.


  • شمین کاکاوند

منجمد (انیمیشن ۲۰۱۳)

یخ زده
Frozen (2013 film) poster.jpg
کارگردان کریس باک
جنیفر لی
نویسنده فیلم‌نامه:
جنیفر لی
بازیگران کریستن بل
آدینا منزل
جاناتان گروف
جش گد
سانتینو فونتانا
موسیقی کریستف بک
توزیع‌کننده شرکت والت دیزنی
مدت زمان
۱۰۸ دقیقه
کشور ایالات متحده
زبان انگلیسی
هزینهٔ فیلم ۱۵۰ میلیون دلار[۱][۲]

منجمد یا یخ‌زده (به انگلیسی: Frozen) همچنین شناخته شده با نام‌های ملکه برفی و ملکه یخی، و در بعضی نسخه‌ها ترجمه شده سرزمین یخبندان، یک فیلم پویانمایی رایانه‌ای و موزیکال آمریکایی ساخته استودیوی والت دیزنی است.[۳] این فیلم بر پایه رمان ملکه برفی اثر نویسنده مشهور هانس کریستیان آندرسن ساخته شده است. این فیلم پنجاه و سومین انیمیشن کلاسیک والت دیزنی است و بازیگران مطرحی نظیر کریستن بل، آدینا منزل و جاناتان گروف در آن به صداپیشگی پرداخته‌اند.

یخ‌زده در تاریخ ۲۷ نوامبر اکران رسمی شد.[۴] بدون توجه به تورم این فیلم در مدت کوتاهی توانست به عنوان پرفروش‌ترین پویانمایی تاریخ تبدیل شود، و در رتبه هفتم پرفروش‌ترین فیلم‌های تاریخ قرار بگیرد. از ۱٫۰۷ میلیارددلار فروش این فیلم نزدیک به ۴۰۰ میلیون دلار آن در آمریکای شمالی بدست آمده است.[۵] همچنین این فیلم با تحسین گسترده منتقدان مواجه شد و از دیدگاه برخی بهترین صحنه‌های موزیکال فیلم‌های ساخت دیزنی را در خود داشت.[۶][۷] یخ زده موفق به دریافت دو جایزه اسکار برای بهترین پویانمایی و بهترین ترانهٔ اوریجینال برای ترانهٔ «رهاش کن»،[۸] جایزه بهترین پویانمایی گلدن گلوب،[۹] بفتا[۱۰] پنج جایزه آنی (شامل بهترین پویانمایی)[۱۱][۱۲] و چند جایزه دیگر شد.

داستان فیلم[ویرایش]

فیلم با تعدادی یخ‌شکن (ice harvester) که درحال جمع‌آوری یخ از روی یک دریاچه منجمد در نقاط سردسیر نروژ در آرندال هستند آغاز می‌شود. در میان آنان یک پسر بچّه ۸ ساله که «کریستوف»(Kristoff) نام دارد، به همراه گوزن شمالی کم سّن خود «سون» (Sven)، سعی در جمع‌آوری یخ دارد و تا آنجایی که می‌تواند برای این کار تلاش می‌کند. یخ شکنان پس از جمع‌آوری یخ کافی بسوی شهر حکومتی «ارندل» (Arendelle) رهسپار می‌شوند. درست در همان زمان در کاخ ارندل دو پرنسس خردسال زندگی می‌کنند. پرنسس «آنا» (Anna) خواهر بزرگتر خود «السا» (Elsa) را دیروقت از خواب بیدار می‌کند تا با او برف بازی کند. زیرا السا دارای قدرتی جادویی است که می‌تواند بوسیله آن برف و یخ تولید کند. در ابتدا السا راضی به بازی با آنا نمی‌شود امّا وقتی که آنا به او پیشنهاد ساخت آدم برفی را می‌دهد، قبول می‌کند. آن دو به یکی از سالن‌های بزرگ کاخ می‌روند و شروع به بازی می‌کنند. السا یک زمین یخی درست می‌کند و همه سالن را پر از برف و یخ می‌کند. دو خواهر یک آدم برفی درست می‌کنند و نام او را «اولاف» (Olaf) می‌گذارند (که به گفته السا، آغوش‌های گرم را دوست دارد). در حین بازی، وقتی السا می‌خواهد از سقوط آنا جلوگیری کند، بطور اتفاقی با یکی از اشعه‌های یخی خود به سر آنا ضربه می‌زند و باعث می‌شود که او بی هوش شود و رشته کوچکی از موهایش به رنگ سفید در آید. السا، مادر و پدرش را صدا می‌کند و پادشاه و همسرش به همراه السا و آنا ی بیهوش، برای حل این مشکل، شبانه به سوی «درّهٔ سنگ زنده» (Valley of the Living Rock)، جایی که ترول‌ها‌(The Troll) که موجودات سنگی و کوچکی هستند، با قدرت‌های خاص خود در آنجا سکونت دارند، رهسپار می‌شوند.

در بین راه کریستوف با گوزن کوچکش، سون، در حال بازگشت بودند، امّا وقتی می‌بینند که ردّی یخی پشت سر اسب‌های پادشاه و ملکه باقی می‌ماند، به تعقیب آنان می‌پردازند. پادشاه و ملکه به همراه دختران خود به درّهٔ سنگ زنده که سکونت گاه ترول‌ها بود، می‌رسند و کریستوف هم به همراه گوزنش، سون، در تعقیب آنان به آنجا می‌رسد. کریستوف و سون در آنجا ترول‌ها را ملاقات می‌کنند و یکی از ترول‌ها تصمیم می‌گیرد که کریستوف را بزرگ کند. وقتی «پبی بزرگ»(Grand Pabbie) که بسیار دانا و رئیس تمام ترول‌ها است، به پادشاه و دخترانش می‌رسد به آنان می‌گوید که شانس آورده‌اند که به قلب آنا اصابت نکرده، زیرا قلب به آسانی درمان نمی‌شود اما سر بهبود میابد. پبی بزرگ حافظه آنا را از تمام چیزهایی که مربوط به قدرت زمستانی السا بوده را پاک می‌کند ولی چیزهایی را که مربوط به شادی، تفریح و موضوعات دیگر بود، در ذهن آنا باقی می‌گذارد (بطوریکه آنا یادش بیاید که با السا، اولاف را ساخته‌اند، اما نه با قدرت جادویی او). پبی بزرگ به السا می‌گوید که قدرتش درحال رشد است و با اینکه زیباست می‌تواند خطر بزرگی نیز باشد، پس او باید کنترل قدرش را بدست آورد و از ترس که دشمنش خواهد بود جلو گیری کند.

پادشاه هم تصمیم می‌گیرد که تا زمانی که السا یاد بگیرد قدرتش را کنترل کند، دروازه‌های کاخ را بسته، خدمه دربار را کاهش داده و قدرت او را از همه حتی از خواهرش آنا نیز مخفی کند و تا آن موقع دو خواهر را از یکدیگر جدا کند. اتاق السا از اتاق آنا جدا می‌شود و آنا نمی‌داند که چرا السا از او دوری می‌کند. او انواع تفریح و سرگرمی‌ها از جمله ساختن آدم برفی که السا خیلی دوست می‌داشت را به او پیشنهاد می‌کند ولی از پشت در بسته اتاق خواهرش هیچ ندایی جز ندای مخالفت بر نمی‌خیزد. چندین سال می‌گذرد و خواهرهای کوچک بزرگ‌تر می‌شوند، امّا السا باز هم نمی‌تواند قدرت خود را کنترل کند، برای همین هم پدرش به او پیشنهاد می‌کند که از دستکش استفاده کند تا شدّت قدرتش را کاهش بدهند و در این حال آنا با این که هنوز از قدرت السا خبر ندارد امّا باز هم سعی می‌کند با خواهرش مانند گذشته، دوباره رابطه‌ای صمیمی بر قرار کند.

چند سال بعد زمانی که آنا در سن ۱۵ سالگی و السا در سن ۱۸ سالگی قرار دارند، پادشاه و ملکه سفری ۲ هفته‌ای را با کشتی آغاز می‌کنند، امّا کشتی آنان توسط موج‌های سهمگین و طوفانی غرق می‌شود. بااین که هردو خواهر از مرگ پدر و مادر خود بسیار غمگین هستند، امّا السا بقدری از قدرت خود ترس دارد و از اینکه به کسی آسیب بزند وحشت زده است که حتی در مراسم ختم پدر و مادر خود حاضر نمی‌شود و از اتاقش خارج نمی‌شود، امّا با این حال آنا از پشت در بسته اتاق السا به او یاد آوری می‌کند که حالا دیگر تنها شده‌اند و فقط یک دیگر را دارند.

سه سال بعد در تابستان، السا به سن قانونی (۲۱ سالگی) می‌رسد و زمان تاجگذاری او به عنوان ملکه جدید ارندل فرا می‌رسد، برای همین هم در سرتاسر شهر ارندل، مراسمی باشکوه برگزار می‌شود و اشراف زادگان و دوک‌ها از قلمروهای مختلف اطراف برای این جشن می‌آیند. یکی از این میهمانان که "دوک وسلتون"(The Duke of Weselton) است، خواهان سوءاستفاده از شریک تجاری خود، ارندل است و نقشه‌هایی برای تصاحب ثروت‌های آن دارد. آنا برخلاف خواهرش خیلی برای این جشن خوشحال و هیجان زده است و مخصوصاً خواهان ملاقات با مردی است تا عشق واقعی را بیابد. از آن طرف السا فقط مضطرب است و سعی می‌کند که قدرت‌های خود را از دید جمعیت پنهان کند و برای همین هم دستکش‌هایش را می‌پوشد. السا به ناچار دستور می‌دهد که دروازه‌های کاخ را که برای مدتی بسیار طولانی بسته بودند باز کنند تا میهمانان و مردم وارد شوند.

در این حین آنا بیرون از کاخ قدم می‌گذارد تا در شهر گشتی بزند، امّا در این بین بطور اتفاقی با اسب «پرنس هانس» از جزایر جنوبی (Prince "Hans" of the Southern Isles) برخورد می‌کند. هانس پرنسی خوش قیافه و از افرادی که در مراسم تاجگذاری دعوت شده بودند، بود. او خود را به آنا معرفی می‌کند و با او آشنا می‌شود. وقتی زمان مراسم تاج گذاری فرا می‌رسد، میهمانان رسمی و عالی رتبه به کلیسا رفته و السا و آنا و اسقف اعظم ارندل در جایگاه اول کلیسا می‌ایستند تا السا تاجگذاری کند. بعد از سرود مذهبی، اسقف تاج السا را بر روی سر او می‌گذارد و نوبت به وقتی می‌رسد که السا باید نمادهای حکومت را که شامل عصای سلطنتی و گوی می‌شدند، را در دستانش نگه دارد تا خطبه اسقف به پایان برسد، امّا السا مجبور است که آنان را با دستان برهنه و بدون دستکش بردارد و بایستد، برای همین هم او مضطرب شده ولی نهایت تلاشش را می‌کند و آنان را بدون دستکش در دستانش نگه می‌دارد ولی سریعاً آنان را به سرجای خود برمیگرداند و دوباره دستکش‌هایش را می‌پوشد و این واقع را به خیر می‌گذراند.

میهمانی تا شب ادامه پیدا می‌کند و آنا نهایت لذّتش را از مهمانی می‌برد. او با دوک وسلتون می‌رقصد، امّا اطلاعات زیادی از او نصیب دوک وسلتون نمی‌شود. او هانس را نیز ملاقات می‌کند. آنا با هانس می‌رقصد و با او غذا و دسر می‌خورد، می‌گردد، صحبت می‌کند و به او خو می‌گیرد. آنا که هنوز رشته کوچک و سفیدی که بخاطر قدرت السا در موهایش باقی‌مانده است، به هانس می‌گوید که زمانی او و السا به یکدیگر خیلی نزدیک بودند، امّا یک روز السا او را از خودش راند و دیگر با او دوستی نکرد. هانس هم به آنا می‌گوید که ۱۲ برادر بزرگ‌تر از خودش دارد که همگی آنان به او بی‌توجهی می‌کنند. آنا و هانس بیشتر با یک دیگر نشست و برخاست می‌کنند و سرانجام، هانس از آنا درخواست ازدواج می‌کند و آنا به سرعت به او جواب مثبت می‌دهد ولی آنان به اجازه السا هم نیاز داشتند، پس آن دو به پیش السا می‌روند. السا از این اتفاق و تصمیم ناگهانی متعجب می‌شود و به آنا می‌گوید که او نباید با مردی که صرفاً ملاقاتش کرده ازدواج کند و این را هم اضافه می‌کند که آنا از عشق حقیقی چیزی نمی‌داند و به آن دو اجازه ازدواج نمی‌دهد و به هانس هم می‌گوید که باید به کشورش بازگردد و همچنین به سربازان دستور می‌دهد دروازه‌های کاخ را ببندند و به میهمانی خاتمه بدهند. آنا آشفته می‌شود و سعی می‌کند با نگه داشتن دست السا او را از این کار باز دارد و بخاطر همین عمل، یکی از دست کش‌های السا از دستش خارج می‌شود. آنا با السا به جروبحت می‌پردازد و درحالی که تمامی میهمانان رسمی به آن دو خواهر نگاه می‌کنند، جروبحث آن دو شدّت می‌گیرد و کنترل قدرت السا از دستش خارج می‌شود و او ناخواسته و بطور ناگهانی تعداد زیادی قندیل سر تیز در کف سالن ایجاد می‌کند و چیزی نمانده بود که آن قندیل‌های سرتیز به میهمانان آسیب برسانند.

در آن لحظه دوک وسلتون السا را هیولا صدا می‌کند و السا برای اینکه به کسی آسیب نزند جلوی چشمان متعجب همه به سوی محوطه حیاط کاخ فرار می‌کند امّا بدبختانه، حیاط محل تجمع بسیاری مردم عوام و معمولی شده بود. السای هراسان در حالی که سعی می‌کند هیچ صدمه‌ای به هیچ‌کس وارد نکند، بطور اتفاقی یکی از فواره‌های حیاط کاخ را لمس کرده و آن فواره را منجمد می‌کند و این عمل باعث می‌شود تا تمام مردم شهر از قدرت مخفی او با خبر شوند. از آن طرف دوک وسلتون خشمگین با دو سرباز محافظ خود به السا می‌رسد و السا برای این که آنان را از خود دور کند بطور ناخواسته باز هم اشعه‌های یخی اش را از دست بدون دستکش خود به آنان پرتاب می‌کند امّا برای آنان اتفاقی نمی‌افتد و وقتی السا متوجه می‌شود که هانس و آنا به دنبال او می‌آیند، تصمیم یک فرار قطعی را می‌گیرد. السا هراسان از یکی از درهای پشتی کاخ به کنار ساحل آبدره ای که کنار شهر و کاخ قرار داشت می‌رسد و برروی سطح آب آبدره قدم می‌گذارد و باعت می‌شود که آب آبدره بکلی منجمد شود و السا باعث می‌شود که کشتی‌های میهمانان و افراد دیگر بر روی سطح آبدره گیر بیفتند. السا بالاخره موفّق می‌شود که از عرض آب عبور کند و تا می‌تواند از شهر فاصله بگیرد. در این هنگام درست در وسط ماه ژوئیه در تابستان هوا سرد می‌شود و برف شروع به باریدن می‌کند. دوک وسلتون ملکه السا را قاتل، ساحره و هیولا خطاب می‌کند، امّا آنا به او می‌گوید که اتفّاقات امشب تقصیر او بوده و آنا سوار اسب خودش می‌شود و در مدّت زمان غیبت خود هانس را مسئول کارها در ارندل می‌کند و خود به دنبال السا راهی بیرون شهر می‌شود.

السا تا نزدیک طلوع آفتاب به بلندترین نقطه کوهستان شمالی که برفراز ارندل قرار داشت می‌رسد. السا در آنجا سعی می‌کند که گذشته را فراموش کند و شروع به شادی کردن با قدرت خود می‌کند. او بطور موقت بر روی قدرت خود کنترل پیدا می‌کند و اولافِ آدم برفی را می‌سازد، اگرچه بخاطر رشد و بیشرفت قدرت السا، حالا دیگر اولاف می‌توانست زنده باشد امّا السا در آن حالت به اولاف توجهی نمی‌کند و به راهش ادامه می‌دهد. او همچنین برای خود قصری دو طبقه، باشکوه و مجلل از یخ می‌سازد که در آن چلچراغ، بالکن، فواره، پلکان‌ها وغیره، همگی از یخ ساخته شده بودن و در همه جای قصر طرح دانهٔ ستاره مانند برف دیده می‌شود و همچنین دیوارهای طبقه دوّم قصر رنگشان برطبق احساسات السا تغییر می‌کند. السا همچنین تمام لباس‌های قبلی خود را عوض می‌کند و موهای بلوند خود را باز می‌کند، او تاج خود را به گوشه‌ای از سالن قصر پرتاب می‌کند و برای خود لباسی بلند و باشکوه از یخ به تن می‌کند و تصمیم می‌گیرد که دیگر برنگردد و بدون آسیب رساندن به هیچکسی، خودش باشد.

اکنون دیگر تمام کشور در وسط تابستان با برف و یخ پوشیده شده است. از آن طرف آنا تمام شب گذشته را سوار بر اسب خود و با لباس‌های نازک جشن تاجگذاری، درحال جستجوی السا در جنگل بوده است و نا گهان اسب آنا وحشت زده می‌شود و به سمت ارندل می‌تازد و آنا را در برف عمیق و سرمای جنگل تنها می‌گذارد. یک شبانه روز دیگر، آنا درحالی که در سرما و برف گیر افتاده است به جستجوی پیاده برای خواهر خود ادامه می‌دهد و در شب بالاخره به یک مغازه به نام «فروشگاه تجاری اوکِن سرگردان و سونا» (Wandering Oaken's Trading Post and Sauna) می‌رسد. صاحب آن مغازه مردی به نام "اوکِن"(Oaken) و با لهجه اِسکاندیناویایی غلیظ است که از آنا به گرمی استقبال می‌کند تا به او چیزهایی را که نیاز دارد بفروشد. ناگهان کریستوفِ یخ‌شکن وارد مغازه اوکِن می‌شود و سعی می‌کند که از او کلنگ، طناب و هویچ برای گوزنش اسون، بخرد امّا چون پول کافی ندارد نمی‌تواند و اوکِن هم او را بخاطر بی‌ادبی‌اش از مغازه به بیرون پرتاب می‌کند و کریستوف و اسون مجبور می‌شوند که شب را در انباری کنار فروشگاه اکِن بگذرانند. از آن طرف آنا، وسایل مورد نیاز کریستوف و لباس‌های گرم و زمستانه برای خودش را از مغازهٔ اوکِن تهیه می‌کند و کریستوف را مجبور می‌کند که درهمان وقت شب راه بیفتند و به جستجوی السا بپردازند.

از آنجایی که کریستوف عقیده داشت که این سرما ی شدید از کوهستان شمالی می‌آید او و آنا با سورتمه‌ای که کریستوف تازه خریده بود و در حالی که اسون آن‌ها را می‌کشید راهی کوهستان شمالی می‌شوند. در راه آنجا، آنا همه چیز را برای کریستوف تعریف می‌کند وکریستوف هم مانند السا اظهار می‌کند که ازدواج با مردی که صرفاً ملاقات بشود خیلی ناعاقلانه است و کریستوف همچنین می‌گوید که تجربیات زیادی را از دوستانش که آنان را "متخصصین عشق» خطاب می‌نمود، کسب کرده است. در میان راه گرگ‌ها سورتمه آنان را دنبال می‌کنند و در این بین سورتمه‌ای نو که کریستوف تازه پول آن راپرداخته بود از درّه سقوط می‌کند و می‌سوزد؛ ولی آنا به کریستوف قول می‌دهد که پس از پایان کارشان، به او سورتمه‌ای نو با تمام وسایل داخل آن هدیه کند و کریستوف هم مجبور می‌شود که دوباره به او کمک کند. کمی جلوتر در راه آنا، کریستوف و اسون با یک آدم برفی سخنگو و بذله گو آشنا می‌شوند. اوایلش کمی از او وحشت می‌کنند امّا رفته رفته با او آشنا می‌شوند. آن آدم برفی به آنان می‌گوید که اولاف نام دارد و از آغوش‌های گرم خوشش می‌آید. وقتی آنا نام او را می‌شنود به یاد بچگی‌هایش می‌افتد و درمیابد که السا آن آدم برفی را ساخته است. آنا یکی از هویچ‌های گوزن کریستوف، اسون، را بجای بینی اولاف می‌گذارد و اولاف بسیار از دیدن بینی جدیدش خوشحال می‌شود. او همچنین به آن‌ها می‌گوید که بزرگترین آرزویش تجربه تابستان است و اولاف که نمی‌داند که در تابستان ذوب مشود با اشتیاق در مورد آرزویش حرف می‌زد و کریستوف هم قصد داشت که به اولاف بگوید که او در تابستان ذوب خواهد شد ولی آنا او را از این کار باز می‌دارد. اولاف هم به امید بر گرداندن تابستان آنان را به سمت مخفیگاه السا راهنمایی می‌کند.

در این حین اوضاع در ارندل آشفته بود؛ هانس سعی می‌کرد که لباس گرم و تجهیزات لازم را به مردم ارندل برساند و درحالی که دوک وسلتون از اینکه هانس کالاهای تجاری خوب ارندل را با بخشش بین مردم به هدر می‌داد، شکایت می‌کرد که ناگهان اسب پرنسس آنا بدون او به ارندل بازمیگردد و هانس متوجه می‌شود که آنا در دردسر افتاده است، برای همین هم با تعدادی از سربازان دربار ارندل و با داوطلبی آن دو سرباز محافظ دوک وسلتون، برای یافتن آنا راهی کوهستان می‌شود (دوک وسلتون مخفیانه به دو سربازش دستور می‌دهد که به محض اینکه ملکه السا را دیدند باید او را بکشند تا زمستان خاتمه یابد و کالاهای تجاری ارندل بیش از این به هدر نروند).

از آن طرف همان‌طور که اولاف، آنا و کریستوف و اسون را به قله کوهستان شمالی راهنمایی می‌کند، راه نیز لحظه به لحظه دشوارتر می‌شود و در این بین آنا به کریستوف می‌گوید که شغل یخ‌شکنی او به قانع شدن السا بستگی دارد. آن‌ها بالاخره به قصر یخی السا می‌رسند و کریستوف از آن همه شکوه و جلال قصر شگفت زده می‌شود. امّا آنا از ورود کریستوف و اولاف به قصر جلوگیری می‌کند و می‌گوید که می‌خواهد یک دقیقه با خواهرش تنها باشد. آنا در می‌زند و درهای قصر یخی به طور خودکار باز می‌شوند، آنا وارد قصر باشکوه شده و السا را صدا می‌زند. وقتی آنا السا را می‌بیند به او می‌گوید که باید وحشت را کنار گذاشته و مثل قدیم‌ها با یکدیگر دوستانه رفتار کنند و حتی وقتی اولاف ناگهان وارد قصر می‌شود السا متوجه می‌شود که قدرتش خیلی زیادتر شده است امّا باز هم ترس به السا غلبه کرده و او بازهم از آنا فرار می‌کند. آنا به السا می‌گوید که باعث بوجود آمدن یک زمستان ابدی در کل حکومت شده است و باید آن را آب کند. السا از شنیدن این خبر شوکه می‌شود امّا او اصلاً نمی‌داند که چگونه باید برف‌های حاصل از قدرت خود را ذوب کند و باز هم از بازگشتن اجتناب می‌ورزد.

آنا باز هم سماجت می‌کند و در این کشمکش‌ها، السا باز هم ناخواسته اشعه‌های یخی اش را به اطراف پرتاب می‌کند و یکی از آن اشعه‌ها مستقیم در قلب آنا فرو می‌رود و باعث می‌شود او به زمین بیفتد، امّا از آنجایی که در آن لحظه السا رویش را برگردانده بود آن صحنه را نمی‌بیند، امّا وقتی برمیگردد و می‌بیند که آنا بر روی زمین افتاده است وحشت زده می‌شود و درست در همین لحظه کریستوف نیز وارد می‌شود و السا مضطرب تر می‌شود. دیگر قانع کردن السا فایده‌ای نداشته و او هراسان یک غول برفی بزرگ به نام «مارشملو» (Marshmallow) را می‌سازد تا آنا و کریستوف و اولاف را از آنجا بیرون کند. مارشملو آن سه نفر را به بیرون از قصر یخی پرتاب می‌کند و خودش تصمیم می‌گیرد که به داخل قصر یخی برگردد، امّا وقتی آنا بخاطر عصبانیّتش خشم مارشملو را تحریک می‌کند، آن غول برفی به دنبال آن‌ها می‌دود. در این کشمکش‌ها با مارشملو اولاف از دره پرتاب شده و کریستوف و آنا نیز مجبور به پرش از درّه می‌شوند امّا از آنجایی که در پایین درّه مقدار زیادی برف جمع شده بود آن سه نفر آسیبی نمی‌بینند و فقط سر کریستوف کمی ملتهب می‌شود و اسون نیز خود را به آنان می‌رساند. ناگهان کریستوف متوجه می‌شود که گیسوان آنا دارد به رنگ سفید در می‌آید و رشته‌های سفید بیشتری در گیسوان او پدیدار می‌شود و این به خاطر اشعه‌ای از یخ‌های قدرت السا بود که در قلب آنا نفوذ کرده بود. از آنجایی که کریستوف، ترول‌هارا سال‌ها پیش درحال تیمار کردن آنا دیده بود تصمیم می‌گیرد که آنا را به پیش ترول‌ها که اکنون دیگر دوست و خانواده‌اش شده بودند ببرد تا او را درمان کنند و برای همین هم آن‌ها به سوی درّه سنگ‌های زنده راهی می‌شوند.

آنا، اولاف، اسون و کریستوف درحال نزدیک شدن به سکونت گاه ترول‌ها، یعنی درّه سنگ‌های زنده، هستند و هر لحظه آنا بیشتر احساس سرما می‌کند و کریستوف هم کمی در مورد دوستانش که ترول‌ها هستند به آنا توضیحاتی می‌دهد. آنها از کنار غارها و چشمه‌های آب گرم عبور می‌کنند و بالاخره کریستوف اعلام می‌کند که به آنجا رسیده‌اند. اول آنا و اولاف فکر می‌کنند که کریستوف وهمی است ولی وقتی سنگ‌ها حرکت می‌کنند و جان می‌گیرند، آنا متوجه می‌شود که آنها همان ترول‌ها هستند. در آغاز ترول‌ها فکرمیکنند که کریستوف آنا را برای ازدواج به آنجا آورده و سعی می‌کنند که برای آن دو مراسم عقد و عروسی برگزار کنند امّا وقتی آنا ضعیف تر می‌شود و گیسوانش بیشتر سفید می‌شود، ترول پدربزرگ از راه می‌رسد و توضیح می‌دهد که در قلب او یخی وجود دارد که توسط خواهرش السا در آنجا جای گرفته است و اگر آن یخ ذوب نشود، آنا کم‌کم به یک جسد یخی و منجمد تبدیل می‌شود و تنها یک اثر عشق حقیقی می‌تواند آن یخ را ذوب کند و از مرگ آنا جلوگیری کند. ترول‌ها می‌گویند که اثر یک عشق حقیقی می‌تواند مانند یک بوسهٔ عشق حقیقی باشد. برای همین، کریستوف هم که مطمئن شده است که هانس و آنا یک دیگر را دوست دارند، به همراه آنا و اولاف، سوار بر اسون به سمت ارندل رهسپار می‌شوند و اولاف هم که تاکنون از اسم هانس چیزی نشنیده بود، بسیار از این بازگشت ناگهانی متعجب می‌شود.

از آن طرف هانس و سربازان دربار ارندل به همراه آن دو سرباز محافظ وسلتون، در جستجو برای آنا، بالاخره به قصر یخی السا می‌رسند. هانس هم فکر می‌کند که آنا در قصر پیش ملکه السا است امّا اینطور نیست. هانس به تمامی سربازان دستور می‌دهد که به السا هیچ آسیبی نزنند درحالی که آن دو سرباز دوک وسلتون، قصد چنین کاری را دارند. وقتی که آن‌ها قصد داشتند به قصر یخی السا وارد شوند، ناگهان مارشملو پدیدار شده و سعی می‌کند که گروه سربازان را در هم بشکند. در این همنگام دو سرباز محافظ دوک وسلتون، موفق می‌شوند که از زیر دست مارشملو در رفته و وارد قصر یخی شوند تا در هنگامی که هانس و دیگر سربازان در حال جنگ با مارشملو هستند، از فرصت استفاده کرده و السا را بکشند. آن دو سرباز وسلتونی وارد قصر شده و به دنبال السا به سالن طبقهٔ دوّم قصر می‌رسند. در آن لحظه تمام سالن طبقه دوّم قصر بخاطر وحشت السا برنگ کهربایی در می‌آید. یکی از سربازان وسلتون تیری را یه سمت السا شلیک می‌کند ولی السا موفّق می‌شود آن تیر را متوقف کند. السا برای جلوگیری از حمله آن دو سرباز، مجبور می‌شود اشعه‌های یخی متعددی را به اطراف پرتاب کند و ظاهر هنرمندانه و یک دست قصر یخی‌اش را خراب کند. در جلوی ورودی قصر یخی، هانس موفق می‌شود یکی از پاهای مارشملو را قطع کند و باعث سقوط او به ته درّهٔ جلوی قصر یخی بشود. در این حین السا در طی کشمکش با افراد وسلتون در سالن طبقه دوّم قصر، موفّق می‌شود که یکی از آنان را در قندیل‌های یخی خود گرفتار کند و سعی می‌کند دوّمی را هم با استفاده از قدرت خود از بالکن به پایین پرتاب کند، امّا در این حین، هانس به همراه سربازان دربار ارندل سرمیرسد و از این عمل السا جلوگیری می‌کند. لحضه‌ای السا مکث می‌کند و آن سرباز وسلتونی که در قندیل‌های تیز السا گیر افتاده بود، و درست در حالی که السا حواسش به او نبود، او با کمان زنبوری خود تیری را به سمت السا شلیک می‌کند ولی هانس به موقع هدف او را منحرف می‌سازد و تیر بجای السا به پایهٔ چلچراغ بزرگ و مجلل سقف برخورد می‌کند درست درنقطه‌ای که السا ایستاده بود، چلچراغ سقوط می‌کند ولی السا به موقع جا خالی می‌دهد و پایش سرخورده و بیهوش می‌شود. سربازان هم السای بیهوش را به سیاه چال کاخ ارندل می‌برند و دست‌هایش را می‌بندند.

مدّتی بعد، السا در سیاه چال کاخ ارندل به هوش می‌آید و می‌بیند که دست‌هایش بسته است و در سرتاسر ارندل، برف و طوفان چند برابر شده است. هانس به سیاه چال می‌آید و از السا در خواست می‌کند که زمستان را متوقف کرده و تابستان را برگرداند امّا السا به او می‌گوید که بلد نیست این کار را انجام دهد و از هانس درخواست می‌کند که آزادش کند، زیرا السا خود راخطری برای ارندل میداند ولی هانس به او می‌گوید که هرکاری را که در حدّ توانش باشد انجام می‌دهد و ضمناً به او می‌گوید که آنا هنوز هم برنگشته است. السا از این که می‌فهمد آنا هنوز برنگشته مضطرب تر می‌شود و باعث می‌شود سیاه چال کمی منجمد شود.

از آن طرف کریستوف و آنا به همراه اولاف و اسون به ارندل می‌رسند و اولاف از آنان دور می‌شود تادر شهر گشتی بزند. کریستوف آنا را تا دم در کاخ می‌رساند و به خدمه سفارش می‌کند او را به جای گرمی ببرند و سریعاً پرنس هانس را بیابند تا طلسم او را بشکند. کریستوف که در این مدّت که با آنا سفر کرده بود، عاشق او شده بود ولی چون میداند که او در اصل عاشق هانس است او را رها می‌کند و با افسردگی به همراه گوزنش اسون، از آنجا می‌رود.

از آن طرف خدمه قصر آنا را به پیش هانس می‌برند و آن دو را در کتابخانه تنها می‌گزارند تا یک دیگر را ببوسند، امّا هانس از این کار امتناع می‌ورزد و فاش می‌کند که با وجود ۱۲ برادر بزرگترش، اصلاً شانس این را که به مقام پادشاهی نائل شود رانداشته است و برای همین هم به ارندل سفر می‌کند تا السا را عاشق خودش کند، ولی از آنجایی که هیچ‌کس به السا نزدیک نمی‌شد او آنا را به عنوان طعمه خود انتخاب می‌کند تا پس از ازدواج با او، السا را طی یک صحنه سازی به قتل برساند وسپس پادشاه ارندل شود. هانس همچین اضافه می‌کند که الان فقط کشتن السا مانده و بعد از کشتن او نتها خود هانس پادشاه می‌شود، بلکه به عنوان قهرمانی خطاب می‌شود که آرندل را از نابودی و انجماد نجات داده است. هانس آتش را خاموش می‌کند و آنا را که ضعیف و درحال مرگ است در کتاب‌خانه رها می‌کند تا به حال خودش بمیرد و هانس حتی در را هم قفل می‌کند.

هانس به پیش میهمانان رسمی و اشراف زادگان دیگر می‌رود و به دروغ به آنان می‌گوید که پرنسس آنا بخاطر طلسم خواهرش السا مرده و قبل از مرگش آن دو فقط گذاشتن قرار ازدواج بایکدیگر را داشته‌اند و با این کذب‌ها میهمانان و اشرافزادگان باور می‌کنند که السا یک هیولای شیطان صفت است که حتی به خواهر خودش نیز رحم نمی‌کند و در این زمان هانس که دیگر خود را پادشاه ارندل میداند فرمان قتل ملکه السا را صادر می‌کند. هانس برای قتل السا با تعدادی از سربازان به سیاه چال قصر قدم می‌گزارند و درست زمانی که آنان در حال واردشدن بودند، السا موفق به منفجر کردن دیوار سیاه چال می‌شود و فرار می‌کند. با وحشت وصف ناپذیر السا، طوفان، باد شدید، کولاک و بوران زمستان به طرز وحشت ناکی شروع می‌شود و بلایا و طوفان‌های زمستانی، شهر ارندل را تسخیر می‌کنند. السا برای دور شدن از شهر بر روی آبدره منجمد قدم می‌گذارد و سعی می‌کند از بین کشتی‌های گیر افتاده در طوفان و انجماد راهی برای دورتر شدن پیدا کند و هانس هم به دنبال السا بر روی آبدره منجمد قدم می‌گذارد. از آن طرف کریستوف و گوزنش اسون که طوفان شدید ارندل را از بالای تپه‌ها مشاهده می‌کنند با اسون برای نجات دوباره آنا، به سمت ارندل برمیگردند و وارد سطح آبدره می‌شوند.

در این حین اولاف که به طرز اتفّاقی به کتابخانه کاخ که آنا در آن در حال یخ زدن است، راه میابد و قفل آن را با بینی هویچی خود باز می‌کند. اولاف، آنا را درحالی که تمامی گیسوانش سفید شده و بسیار ضعیف و مردنی است می‌یابد و برای او آتش روشن می‌کند و اولاف برای آنا توضیح می‌دهد که عشق حقیقی در واقع به معنای مقدم شماردن نیاز یک نفر دیگر نسبت به نیاز خود و فداکاری کردن است، درست مانند کریستوف که او را تا ارندل رساند و برای همیشه او را پیش عشق مورد علاقه‌اش تنها گذاشت و در این هنگام آنا متوجه می‌شود که عشق حقیقی او کریستوف است. اولاف ناگهان متوجه این که کریستوف با اسون درحال بازگشتن به ارندل است می‌شود و در این هنگام او و آنا برای رسیدن به کریستوف و شکستن طلسم راهی می‌شوند امّا ناگهان قندیل‌های یخی از در و دیوارهای کاخ پدیدار می‌شوند و کاخ را منجمد کرده و راه اولاف و آنا را مسدود می‌کنند، برای همین هم اولاف و آنا مجبور می‌شوند از پنجره به بیرون سر بخورند و به محوطه حیاط کاخ برسند و آن دو هم توانستند بر روی آبدره منجمد قدم بگذارند.

باد شدید باعث می‌شود که بدن سبک اولاف به جای دیگری جا به جا شود و آنا هم بازحمت فراوان سعی می‌کند تا بدن ضعیف خود را در بوران شدید حرکت دهد و از بین کشتی‌های ساکن، خود را به کریستوف برساند. از آن طرف چند کشتی بخاطر باد شدید کج شده و باعث تَرَک خوردن یخ سطح آبدره می‌شوند و اسون از لای ترک‌ها به درون آب می‌افتد ولی موفّق می‌شود خود را بالا بکشد و کریستوف از این به بعد راه را پیاده می‌دود. از سویی دیگر السای وحشت زده به هانس می‌رسد و از او خواهش می‌کند که مواظب خواهرش آنا باشد امّا هانس هم که به اشتباه از مرگ آنا مطمئن است به السا می‌گوید که وقتی آنا از کوهستان شمالی برگشته بود بدنش سرد و ضعیف بود و قلبش درحال انجماد بود و گیسوانش سفید شده بود و اگر الان بخاطر خواهر بزرگترش، السا نبود او می‌توانست زنده باشد. وقتی السا خبر دروغین مرگ آنا را از هانس می‌شنود، مأیوس شده و به زمین یخ زده آبدره می‌نشیند و به خاطر حزن و اندوه او طوفان و کولاک متوقّف می‌شود و تمامی دانه‌های برف در هوا معلق می‌مانند و سکوت بعد از غرش‌های باد آغاز می‌شود. دیگر آنا، کریستوف، السا و هانس خیلی به یکدیگر نزدیک شده بودند و چیزی نمانده بود که کریستوف به آنا برسد و طلسم او را بشکند ولی آنا وقتی می‌بیند هانس از پشت دارد به السا نزدیک می‌شود تا با ضربه شمشیر او را بکشد، فداکاری کرده و خود را بین ضربه شمشیر هانس و خواهرش السا می‌اندازد و درست در همان ثانیه آنا کاملاً منجمد می‌شود و مانند تکّه‌ای سنگ سفت می‌شود. در نتیجه شمشیر هانس بجای السا، به آنا برخورد می‌کند تکّه تکّه می‌شود و نیروی محبّت بین دو خواهر، هانس را به آن طرفتر پرتاب می‌کند.

السا وقتی می‌بیند که خواهرش مرده است، بسیار ناراحت می‌شود و دست‌هایش را دور پیکر یخ زده خواهرش حلقه کرده و به شدّت گریه می‌کند. اولاف، کریستوف، اسون و تمامی اشراف زادگان و میهمانان اکنون به این صحنه می‌نگرند و بسیار غمگین می‌شوند. در حالی که السا پیکر خواهرش، آنا را در بغل گرفته است و می‌گرید، رنگ آنای منجمد کم‌کم روشن‌تر می‌شود و بدن او نیز کم‌کم گرم تر می‌شود و بالاخره آنا در حالی که دیگر حتی یک رشته سفید هم دربین گیسوان نارنجی‌اش نبود، زنده می‌شود. السا از این که دوباره خواهرش را زنده می‌بیند بسیار خوشحال شده و او را دوباره در آغوش می‌کشد؛ و در این صحنه اولاف به دو خواهر یاد آوری می‌کند که اثر یک عشق حقیقی یخ قلب یخی را آب می‌کند.

السا بالاخره متوجه می‌شود که کلید کنترل قدرتش که مدّت‌ها بدنبال آن بوده است، در واقع عشق حقیقی است. او بوسیله عشق تمام زمستان و برف شهر را آب می‌کند و ذرات یخ، انجماد و برف از کشور، خانه‌ها، تپه‌ها، آبدره و کشتی‌ها ناپدید می‌شود و تمامی خساراتی که زمستان فناناپذیر السا به شهر وارد کرده بود، در یک لحظه ناپدید می‌شوند. سپس تابستان دوباره به جریان می‌افتد و خورشید دوباره تابناک می‌شود. با این که اولاف سریعاً شروع به ذوب شدن در تابستان می‌کند ولی با این حال از این که رویایش را تجربه می‌کند خوشحال است، ولی السا به اولاف یک تکّه ابر کوچک و سرد می‌دهد که در طی تابستان بالای سر او بماند و او را خنک نگه دارد و اولاف بسیار شاد و سرمست می‌شود. هانس به محض این که به هوش می‌آید آنا به او می‌گوید که تنها قلب یخزده و منجمد متعلق به اوست و با مشتی محکم هانس را به داخل آب پرتاب می‌کند.

کمی بعدتر، السا، هانس را با خاری و پستی به کشور خودش می‌فرستد تا ۱۲ برادر بزرگترش او را بخاطر اعمالی که مرتکب شده مجازات کنند. السا، دوک وسلتون و دوسرباز محافظ خائن او را به شهر خودشان می‌فرستد و تجارت را کاملاً با وسلتون قطع می‌کند و تمامی نقشه‌های دوک وسلتون نقش بر آب می‌شود. سایر اشرافزادگان، سفیرها و میهمانان رسمی نیز به کشور خودشان باز می‌گردند. السا، همان‌طور که آنا به کریستوف قول داده بود، به او سورتمه‌ای نو و مجهزتر و با تمام وسایل داخل آن را به کریستوف اهدا می‌کند و او را به مقام «رئیس اصلی یخشکنان ارندل و سفارش رسان» مبدل می‌کند و به گوزن او، اسون نیز مدال خاصی که طرح دانهٔ برف دارد و حکایت از شغل جدید آن دو دارد اهدا می‌شود و سپس آنا و کریستوف یکدیگر را می‌بوسند. السا تمام مردم شهر آرندل را در محوطهٔ حیاط کاخ جمع می‌کند و زمینی یخی به وجود می‌آورد تا تمام مردم در آن پاتیناژ و اسکی کنند و السا به خواهر خود آنا نیز یک جفت کفش اسکی بر روی یخ هدیه می‌کند و به او اسکی روی یخ را آموزش می‌دهد و روابط دو خواهر، درست مانند زمان کودکیشان محکم می‌شود.

در پایان فیلم دیده می‌شود که مارشملو که بخاطر هانس به ته درّهٔ رو به روی قصر یخی سقوط کرده بود، پای قطع شده‌اش را دوباره به سرجای خودش وصل کرده و وارد قصر یخی می‌شود تاجی را که السا پرتاب کرده بود را پیدا کرده و آن را بر سر خودش می‌گذارد و با خوشحالی به زندگی شاد خود به عنوان یک غول برفی در قله کوهستان شمالی، ادامه می‌دهد.

صداپیشگان[ویرایش]

نام صداپیشه نام صدا پیشه نام شخصیت به انگلیسی نام شخصیت فارسی
Kristen Bell کریستن بل Princess Anna پرنسس آنا
Idina Menzel آیدینا منزل Queen Elsa ملکه السا
Jonathan Groff جاناتان گروف Kristoff کریستوف
Josh Gad جاش گَد Olaf اولاف
Santino Fontana سَنتینو فونتانا Prince Hans پرنس هانس
Ciarán Hinds سیاران هیندز Grand Pabbie پبی بزرگ
Alan Tudyk آلن تودیک The Duke of Weselton دوکِ وسلتون
Livvy Stubenrauch لیوی اِستابنرائوک (five-year-old Anna (speaking آنا پنج ساله (صحبت کردن)
Katie Lopez کَیتی لوپز (five-year-old Anna (singing آنا پنج ساله (آواز خواندن)
Agatha Lee Monn آگاتا لی مون nine-year-old Anna آنا نه ساله
Eva Bella اِوا بلّا eight-year-old Elsa السا هشت ساله
Spencer Lacey Ganus اِسپنسر لَسی گِینس twelve-year-old Elsa السادوازده ساله
Chris Williams کریس ویلیامز Oaken اوکِن
Maia Wilson مایا ویلسون Bulda بولدا
Paul Briggs پائول بریگز Marshmallow مارشملو
Maurice LaMarche ماریس لامرک The King پادشاه
Jennifer Lee جنیفر لی The Queen ملکه
Jack Whitehall جک وایتهال Gothi the Troll Priest گوتی ترول کشیش
Stephen J. Anderson استفن جی. اندرسون Kai کای (یکی از خدمه کاخ)
Edie McClurg اِدی مک کلارگ Gerda گردا (یکی از خدمه کاخ)
Annie Lopez اَنی لوپز Baby Troll یکی از بچه ترول‌ها
Robert Pine رابرت پاین Bishop of Arendelle اسقفِ ارندل
Jesse Corti جس کارتی Spanish Dignitary سفیر اسپانیولی
Jeffrey Marcus جفری مارکوس German Dignitary سفیر آلمانی
Tucker Gilmore تِکِر گیلمور Irish Dignitary سفیر ایرلندی

تولید انیمیشن[ویرایش]

دوبله این انیمیشن درایران[ویرایش]

این انیمیشن در ایران توسط سه تیم دوبلاژ دوبله شد که عبارت اند از: گروه فرهتگی هنری سورن، تیم دوبلاژ آواژه، گلوری اینترتیمنت (گلوری).

دوبله گروه سورن: انیمیشن منجمد در این گروه به سرپرستی (ساناز غلامی) انجام شد. ساناز غلامی مدیر دوبلاژ این کار که خود گویندگی شخصیت آنا را عهده‌دار بود. مینا مؤمنی گوینده نقش السا است.

دوبله گروه انجمن صنفی گویندگان جوان: دوبله این گروه به مدیریت مهرداد رئیسی انجام شده است. مهرداد رئیسی سعی کرده است در این انیمیشن به گونه‌ای دیالوگ‌ها را تنظبم کند که به زندگی و فرهنگ زبان فارسی نزدیک باشد. وی در این انیمیشن گویندگی شخصیت کریستوف را بر عهده داشت. ثمین مظفری گوینده نقش آنا. سوده فکری گوینده نقش السا. هومن خیاط گویندگی نقش شاهزاده هانس و محمد کمال معتضدی گویندگی نقش اولاف را بر عهده داشت. یک ویژگی دوبله این گروه این بود که تمام ترانه‌های این انیمیشن را نیز دوبله کرده است که کار آهنگسازی و ترانه سرایی این کار را آرش حسینی بر عهده داشت

صداپیشگی برای دوشخصیّت عمده انیمیشن[ویرایش]

صدا پیشگی برای آنا: کریستن بل (Kristen Bell)هنرپیشه زن، در ۵ ماه مارس سال ۲۰۱۲ صداپیشگیه شخصیت «آنا» را به عهده گرفت. جنیفر لی (Jennifer Lee) اظهار کرد که وقتی فیلم‌سازان به ترانه‌ها و قطعات موسیقی فیلم «پری دریایی کوچولو و مخصوصا ترانه تکه‌ای از دنیای تو (Part of Your World) که توسط بل و درهنگام جوانیش خوانده بود، گوش دادند، صداپیشگی بل قطعی شد. بل هنگامی که حامله بود جلسات ضبط صدا را به پایان رساند؛ امّا بعضی از قطعات ضبط صدا را دوباره بعد از زایمان خود اجرا کرد زیرا بعد از فارغ شدن بل صدای او کمی عمیق‌تر شده بود. بل اظهار داشت که درهنگام ضبط مجدد قطعات، این جلسات ضبط حدود ۲۰ دفعه تکرار شدند که از نظر او برای یک شخصیّت که نقش مربوط به آن هنوز هم در حال تکامل است بسیار طبیعی است. با توجه به این که بل برای این نقش هیجان زده بود اضافه کرد که از سن ۴ سالگی همیشه آرزوی حضور در یک انیمیشن دیزنی را داشته است. او همچنین افزود :«من همیشه انیمیشن‌های دیزنی را دوست داشتم، امّا دربارهٔ زنان در آنان انیمیشن‌ها چیزی بود که برای من دست نیافتنی بود؛ حالت زنان در آن انیمیشن‌ها همیشه با شخصیّت و سنگین بود و همچنین آنان با کلامی متین صحبت می‌کردند و من همیشه احساس می‌کنم که این دختر (آنا) را بسیار رک‌تر، عجیب‌تر، ستیزه‌جوتر، شادتر و خام‌کارتر به نمایش در آورده‌ام. من واقعاً به این افتخار می‌کنم.»

صدا پیشگی برای السا: ایدینا منزل (Idina Menzel) در ۳۲ ژوئن سال ۲۰۱۲ صدا پیشه شخصیّت السا شد. مِنزل در برداشت خود از انیمیشن منجمد می‌گوید: «برای دیزنی کمیفمنیستی است. من واقعاً به آن افتخار می‌کنم. آن فیلم همه چیز دارد امّا ضرورتاً دربارهٔ خواهری است. من فکر می‌کنم آن دو زن خیلی با یک دیگر کشمکش دارند امّا همیشه سعی دارند از یکدیگر محافظت کنند -- خواهرها واقعاً پیچیده‌اند. خیلی عالیست که همچین رابطه‌ای در این فیلم داریم، مخصوصا برای بچه‌های کوچک.» منزل یک هنرپیشه، هنرمند و خواننده‌ای کارکشته از برادوی(Broadway) در نیویورک است. در ابتدا منزل برای نقشی در انیمیشن گیسوکمند در نظر گرفته شده بود، امّا در آن فیلم وارد نشد. امّا "جیمی اسپارر رابرتز"(Jamie Sparer Roberts) که مدیر تهیه صدا پیشه برای انیمیشن گیسوکمند بود و ازآنجایی که او یکی از ترانه‌های منزل را در تلفن همراه خود داشت از او تقاضا کرد که به همراه کریسن بل در انیمیشن منجمد حاضر شود. قبل از این که حضور بل و منزل در این فیلم قطعی شود آن دو با خواندن ترانه باد درون بال‌های من (Wind Beneath My Wings) آن هم با صدای بلند، شدیداً کارگردان را تحت تأثیر قرار دادند و این درحالی بود که هنوز ترانه‌ای برای انیمیشن منجمد سراییده نشده بود، این پیشنهاد کریستن بل در وقتی بود که او برای تمرین صداپیشگی به خانهٔ ایدینا منزل در کالیفرنیا رفته بود. لی بعدها اعلام کرد :"آن دو درست مانند دو خواهر می‌خواندند و بعد از اجرای آنان، حتی یک چشم بدون اشک هم باقی نمانده بود." و در بین دسامبر ۲۰۱۲ و ژوئن ۲۰۱۳، صداپیشگان کریستوف، دوک وسلتون، هانس و اولاف هم وارد انیمیشن شدند.

کارگردانی[ویرایش]

به دنبال گرفتاری‌های بسیار جنیفر لی (Jennifer Lee) برای فرایند ساختن و پیشرفت انیمیشن منجمد و همکاری نزدیک او با کارگردان فیلم کریس باک و زوج آهنگ‌سرای انیمیشن لوپز و اندرسون-لوپز باعث شد که مدیران استدیو، «لستر» (Lasseter) و «کتمل» (Catmull)، لی را در ماه اوت ۲۰۱۲ به درجه کارگردان دوم انیمیشن نائل کنند که به همراه کارگردان اول یعنی باک کار کند. همکاری لی با باک به عنوان کارگردانی دیگر در ۲۹ نوامبر سال ۲۰۱۲ به رسمیّت اعلان شد. جنیفر لی اولین زنی بود که یک انیمیشن سینمایی بلند مدّت و متحرک از والت دیزنی انیمیشن استدیوز را کارگردانی می‌کرد. لی در ابتدای کار خود برروی داستان تمرکز می‌کرد و این مسئله به باک این فرصت را می‌داد تا بر روی انیمیشن تمرکز مند، لی بعدها اظهار کرد که توسط کارهایی کریس باک بر روی انیمیشن به عمل آورده بود بسیار تحت تأثیر قرار گرفته است و این راهم اضافه کرد که هردوی آنان از یک جهت مشترک به داستان می‌نگریستند و دارای درک و احساسی مشترک نسبت به فیلم بودند.

بر طبق گفته‌های دل وچو (Del Vecho) در اواخر فوریه سال ۲۰۱۲ کاملاً برای همه روشن شد که این انیمیشن دیگر عمل نمی‌کند و این هم باعث عقب انداختن فیلم و نوشتن دوباره صحنه‌ها و سراییدن دوباره ترانه‌ها و غیره شد که از فوریه تا آخر ژوئن ۲۰۱۲ به طول انجامید. وچو توضیح داد: «ما آهنگ‌ها را دوباره سراییدیم، شخصیّت‌های انیمیشن را حذف کردیم و همه چیز را تغییر دادیم و ناگهان انیمیشن شفته و دلمه شد امّا نه کاملاً بلکه نزدیک بود اینطور شود. در تصور، این قضیه مانند تکّه‌ای کیک کوچک است ولی در طی انجام کار واقعاً یک پیشرفت خوب به شمار می‌رود.» در ژوئن سال ۲۰۱۲، کمپانی دیزنی یک تست از انیمیشن نصف و نیمهٔ منجمد گرفت و از آن یک تریلر ساخت که توسط لستر و کتمل در فینیکس واقع در ایالات آریزونا، پشتیبانی می‌شد. لی اضافه کرد که در آن هنگام متوجه شده بود که واقعاً چیزی مطلوب را برای ارائه دادن داشتند، زیرا واکنش‌ها نسبت به آن زیاد بود. کتمل که در ابتدا برای آموزش انجام کار به لی منتخب بود، بعدها به او گفت که کارش را خوب انجام داده است.

جانبخشی و طراحی[ویرایش]

درست همانند گیسوکمند، منجمد هم دارای سبکی منحصر به فرد و هنرمندانه است که از ترکیب انیمیشن‌های سه بعدی ساخت کامپیوتر و انیمیشن‌های کلاسیک کشیده شده توسط دست ساخته شده است. از همان ابتدا، باک می‌دانست که مایک جیایمو ( Mike Giaimo) بهترین داوطلب برای ایجاد و پردازش تصاویر است، زیرا او کسی بود که بهترین انیمیشن‌های کلاسیک دهه ۱۹۵۰ را به تصویر کشیده بود. باک از او دعوت کرد تا به دیزنی بازگردد و به عنوان کارگردان هنری انیمیشن منجمد کار کند. باک، لستر و جیایمو همگی دوستانی قدیمی بودند که در «بنیانگاه هنری کالیفرنیا»(CalArts) نیز حضور داشتند.

برای خلق ظاهر انیمیشن پیش از تولید آن، جیامو شروع به یک مطالعهٔ وسیع درباره کل منطقه اسکاندیناوی کرد و او از شهر دانمارکی نشین سولوانگ در نزذیکی لس آنجلس بازدید کرد امّا در نهایت او بر روی کشور "نروژ" انگشت گذاشت، زیرا ۸۰ درصد از اَشکال بصری که او را به خود مجذوب می‌کرد از نروژ بود. دیزنی هم در نهایت ۳ سفر علمی و کوتاه را تدارک دید. انیماتورها و متخصصین جلوه‌های ویژه انیمیشن در آن سفر به منطقه "جکسون هول"(Jackson Hole) در ایالات وایومینگ واقع در آمریکا اعزام شدند تا قدم زدن، دویدن و سقوط در برف عمیق را با انواع لباس‌ها و جامه‌های مختلف تجربه کنند و آن لباس‌های مختلف شامل دامن‌های بلند نیز بود که تمامی پرسنل، مرد و زن، آنان را امتحان کردند. در این حین گروه نورپردازی و تیم هنری به یک هتل تماماً یخی در شهر کبک واقع در کشور کانادا رفتند تا شکست و بازتاب نور برروی یخ و برف را مطالعه کنند. سرانجام جیامو و چندین هنرمند به نروژ سفر کردند تا طرح‌هایی از کوهستان‌ها، آبدره‌ها، بناها، معماری و فرهنگ آنجا را به تصویر بکشند. پیتر دل وچو اظهار داشت : «ما برنامه و زمانی بسیار کوتاه را برای این انیمیشن داشتیم برای همین هم تمرکز اصلی ما برروی سروسامان دان به داستان انیمیشن بود ولی ما این را هم می‌دانستیم که جان لستر برروی خلق اجسام و دنیای درون فیلم، آن هم به حالتی بسیار واقع گرایانه و بسیار باور پذیر، مشتاق و پافشار بود امّا باز هم این دلیل نمی‌شود که ما یک دنیای کاملاً واقعی را ایجاد کنیم امّا باید یک دنیای نسبتاً واقعی و نسبتاً باورپذیر را ایجاد کنیم. این خیلی مهم بود که طبیعت و نماهایی از نروژ را از نزدیک ببینیم و برای انیماتورها هم مهم بود که بدانند جایی را که می‌خواهند خلق کنند چه شکلی است.»

در طی سال ۲۰۱۲، درحالی که جیامو، انیماتورها و هنرمندان درحال توسعه و تکمیل مقدمات ظاهر کلی انیمیشن بودند، تیم تهیه و تولید هنوز درگیر توسعه و تکمیل نمایشنامه و داستان فیلم بود. این مشکل تا نوامبر سال ۲۰۱۲ بطور نسبی حل شد ولی باز هم نیاز به اصلاح و ویرایش‌های زیادی در فیلمنامه بود. یکی از دلهره آورترین چالش‌ها در تولید انیمیشن منجمد، این بود که تیم انیمیشن زمانی کمتر از ۱۲ ماه را برای در آوردن فیلمنامه و داستان جنیفر لی (که هنوزهم در حال تکامل و ویرایش بود) به شکل یک فیلم داشت. البته انیمیشن‌های دیگری مانند داستان اسباب بازی ۲ حتی زمانی کمتر از انیمیشن منجمد داشتند ولی به موقع تکمیل شده و بسار موفقیّت آمیز و محبوب شدند. ناگفته نماند که فیلم‌ها موفقیّت آمیز آن هم در زمانی بسیار کوتاه به معنی «بیداری کشیدن‌های فراوان تا دیروقت‌ها، اضافه کاری و اضطراب» برای تولید کنندگانشان است. جنیفر لی تمام تیم‌ها و پرسنلی را که برای انیمیشن منجمد به کارگرفته شده بودند را چیزی حدود ۶۰۰ الی ۶۵۰ نفر تخمین زد که تعدادی از آنان شامل ۷۰ نفر تیم نور پردازی به علاوه ۷۰ انیماتور و پانزده تا ۲۰ نفر برای استوری بورد فیلم بودند.

پیتر دل وچو توضیح داد که چگونه تیم انیمیشن برای فیلم منجمد تشکیل شد: «ما در این فیلم انیماتور و طراحان کارکتر داشتیم و انیماتورهای ناظری که بر روی چگونگیه طراحی کارکترها خاص و مطرح فیلم نظارت می‌کردند. شاید انیماتورها به شخصه و تنهایی بر روی کارکترهای زیادی نظارت داشته باشند امّا تمامی این‌ها تحت یک نظارت واحد است. به عنوان مثال من فکر می‌کنم که خیلی با انیمیشن گیسوکمند متفاوت بود، مثلاً ما یک نفر را می‌خواستیم که تمامی کارکترهای مطعلق به خودش رادرک کرده و فقط آن را توسعه بدهد و سپس عضو دست اند در کاران فیلم شود. انیماتور کارکتر اولاف، "هایرم آسموند" (Hyrum Osmond) نام داشت و او ساکت امّا پرنمک و بذله گو بود و شخصیّت و رفتاری حواس پرت نیز داشت، برای همین هم ما می‌دانستیم که او مقدار زیادی مزه و کمدی به اولاف می‌دهد. انیماتور کارکتر آنا، "بکی بِرسی" (Becky Bresee) بود و برای اولین بار او بود که یک کارکتر را طراحی و انیماتوری می‌کرد و ما هم می‌خواستیم که او کارکتر آنا را طراحی کند.»

وارنر لافلین (Warner Loughlin) یک مربی بود که آورده شده بود تا انیماتورها بدانند چه چیزی را خلق می‌کنند، البته بعضی انیماتورها برای تطبیق دادن وضع و حالت هر صحنه با کارکترها، روش‌های خود را اجرا کردند. ناظر انیمیشنی "ربکا ویلسون برسی" (Rebecca Wilson Bresee) اظهار داشت: «در واقع من برای به اجرا درآوردن کارکتر در هر صحنه، خودم نقش آن صحنه را بازی می‌کردم، از نظر خودم این کار واقعاً اثر می‌کند.» و این روشی بود که او برای نزدیک کردن صحنه انیمیشن به واقعیت به کار می‌برد. "وِین آنتن" (Wayne Unten) ناظر انیماتوری برای کارکتر السا بود و او خودش این وظیفه را به عهده گرفت زیرا شیفتهٔ شخصیّت پیچیدهٔ السا شده بود. آنتن با دقت فراوان توانست کارکتر السا را تکمیل کند و ترس درون او را در مقابل آنا ی نترس بر روی صورت السا پدیدار کند. آنتن حتی به تحقیق زیادی بر روی ویدیوهای ضبط شده از «ایدینا منزل» پرداخت تا بتواند حالت نفس کشیدن السا را با نفس کشیدن ایدینا منزل تطبیق دهد.

جوایز[ویرایش]

مراسم اهدای جوایز اسکار، USA 2014

برنده اسکار بهترین انیمیشن بلند سال کریس باک جنیفر لی پیتر دل وکو بهترین دستاورد در موزیک فیلم، آهنگ اصلی کریستن آندرسن لوپز (موسیقی و شعر) رابرت لوپز (موسیقی و شعر) آهنگ: «رهاش کن»

گلدن گلوب، USA 2014

برنده گلدن گلوب بهترین انیمیشن فیلم بلند نامزد گلدن گلوب بهترین فیلم - فیلم کریستن آندرسن لوپز رابرت لوپز آهنگ: «رهاش کن»

جوایز بافتا ۲۰۱۴

برنده جایزه بافتا بهترین فیلم انیمیشن فیلم کریس باک جنیفر لی

آکادمی علوم داستانی، فانتزی و ترسناک فیلم، USA 2014

نامزد جایزه زحل بهترین انیمیشن بهترین فیلمنامه جنیفر لی

ویراستاران سینمای آمریکا، USA 2014

برنده ادی بهترین ویرایش فیلم انیمیشن بلند جف Draheim

جوایز آنی ۲۰۱۴

برنده موفقیت آنی برجسته در کارگردانی درتولید فیلم انیمیشن کریس باک جنیفر لی موفقیت برجسته در موسیقی درتولید فیلم انیمیشن رابرت لوپز کریستن آندرسن لوپز کریستف بک موفقیت برجسته در طراحی و تولید درتولید فیلم انیمیشن مایکل Giaimo لیزا انگلیسی دیوید Womersley موفقیت برجسته در صدای بازیگری درتولید فیلم انیمیشن جاش گاد به عنوان " اولاف " بهترین فیلم انیمیشن نامزد موفقیت آنی برجسته در کاراکتر انیمیشن در یک تولید ویژه تونی Smeed موفقیت برجسته در طراحی شخصیت درتولید فیلم انیمیشن بیل شواب موفقیت برجسته در Storyboarding درتولید فیلم انیمیشن جان RIPA موفقیت برجسته در نوشتن درتولید فیلم انیمیشن جنیفر لی موفقیت برجسته در تحریریه درتولید فیلم انیمیشن جف Draheim

آستین فیلم انجمن منتقدان ۲۰۱۳

برنده جایزه منتقدین آستین بهترین فیلم انیمیشن فیلم کریس باک جنیفر لی

انجمن بوستون منتقدان فیلم جوایز ۲۰۱۳

محل ۲ جایزه BSFC بهترین انیمیشن

منتقدان فیلم جوایز انجمن ۲۰۱۴

برنده ویژگی منتقدان انتخاب جایزه بهترین انیمیشن بهترین آهنگ رابرت لوپز کریستن آندرسن لوپز آهنگ: «رهاش کن»

مرکزی اوهایو فیلم انجمن منتقدان ۲۰۱۴

محل ۲ جایزه COFCA بهترین انیمیشن

منتقدان شیکاگو فیلم جوایز انجمن ۲۰۱۳

نامزد ویژگی جایزه CFCA بهترین انیمیشن

سینما انجمن‌های صوتی، USA 2014

برنده C.A.S. جایزه دستاورد برجسته در صدا مخلوط کردن برای تصاویر متحرک - متحرک گابریل پسر (میکسر گفتگو اصلی، مخلوط کن دوباره ضبط) دیوید E. Fluhr (مخلوط کن دوباره ضبط) کیسی سنگ (مخلوط کن به ثمر رساند) مری جو زبان (مخلوط کن فولی)

منتقدان فیلم دالاس، فورت ورث جوایز انجمن ۲۰۱۳

برنده جایزه DFWFCA بهترین انیمیشن

جشنواره بین‌المللی فیلم دبی ۲۰۱۳

برنده مردم جایزه انتخاب کریس باک جنیفر لی

منتقدان فیلم فلوریدا جوایز دایره ۲۰۱۳

برنده جایزه FFCC بهترین انیمیشن

هوگو جوایز ۲۰۱۴

نامزد هوگو بهترین ارائه نمایشی - فرم بلند جنیفر لی (نویسنده / کارگردان) کریس باک (مدیر)

منتقدان کانزاس سیتی فیلم جوایز دایره ۲۰۱۳

برنده جایزه KCFCC بهترین انیمیشن مساوی شده من نفرت انگیز 2 (2013).

جوایز هنر کلید ۲۰۱۳

محل ۳ جایزه هنر کلید بهترین نمایش والت دیزنی استودیو فیلم نیمه شب نفت خلاق برای شخص ایستاده است، " منجمد تئاتر شخص ایستاده دیزنی - اولاف ".

جوایز انتخاب کودکان و نوجوانان '، USA 2014

برنده جایزه نوعی بالون هوایی کوچک مورد علاقه متحرک فیلم والت دیزنی تصاویر والت دیزنی استودیوهای انیمیشن

منتقدان لاس وگاس فیلم جوایز انجمن ۲۰۱۳

برنده جایزه سیرا بهترین انیمیشن

ویراستاران فیلم صدا، USA 2014

برنده طلایی حلقه جایزه بهترین تدوین صدا: - موسیقی در یک فیلم موزیکال ارل غفاری (ویرایشگر موسیقی) فرناند بوس (ویرایشگر موسیقی) نامزد طلایی حلقه جایزه بهترین تدوین صدا: - جلوه‌های صوتی، فولی، دیالوگ و ADR در یک فیلم بلند انیمیشن اودین بنیتز (نظارت ویرایشگر صدا، طراح صدا) تاد تن (نظارت ویرایشگر فولی) کریستوفر ت. ولش (نظارت ویرایشگر گفتگو، نظارت ویرایشگر ADR) جان Roesch (هنرمند فولی) Alyson دی مور (هنرمند فولی) جف سایر (جلوه‌های صوتی ویرایشگر) آنجلو پلازای (جلوه‌های صوتی ویرایشگر) مارتین Zub (ویرایشگر جلوه‌های صوتی) استفان P. رابینسون (ویرایشگر جلوه‌های صوتی) گرگ Hedgepath (ویرایشگر جلوه‌های صوتی) الیزا پولاک Zebert (ویرایشگر گفت و شنود) چارلز W. ریتر (ویرایشگر فولی)

منتقدان فیلم نیویورک جایزه حلقه ۲۰۱۳

محل ۲ جایزه NYFCC بهترین انیمیشن

منتقدان فیلم آنلاین جوایز انجمن ۲۰۱۴

نامزد ویژگی جایزه OFCS بهترین انیمیشن

جوایز PGA 2014

برنده جایزه PGA برجسته تولید انیمیشن تئاتر فیلم پیتر دل Vecho

جوایز انتخاب مردم، USA 2014

نامزد مردم انتخاب جایزه مورد علاقه پایان سال فیلم

منتقدان ققنوس فیلم جوایز انجمن ۲۰۱۳

برنده جایزه PFCS بهترین انیمیشن بهترین امتیاز اصلی کریستف بک بهترین آهنگ اصلی کریستن آندرسن لوپز (موسیقی و اشعار) رابرت لوپز (موسیقی و اشعار) برای آهنگ «رهاش کن».

منتقدان سن دیگو فیلم جوایز انجمن ۲۰۱۳

نامزد جایزه SDFCS بهترین انیمیشن

منتقدان سان فرانسیسکو فیلم دایره ۲۰۱۳

برنده ویژگی جایزه SFFCC بهترین انیمیشن

جوایز ماهواره‌ای ۲۰۱۳

برنده جایزه ماهواره‌ای بهترین فیلم، انیمیشن و یا ترکیب مواد بهترین آهنگ اصلی آهنگ: «رهاش کن»

منتقدان جنوب شرقی فیلم جوایز انجمن ۲۰۱۳

برنده جایزه SEFCA بهترین انیمیشن

منتقدان فیلم تورنتو جوایز انجمن ۲۰۱۴

محل ۳ ویژگی جایزه TFCA بهترین انیمیشن

جوایز جلوه‌های ویژه انجمن ۲۰۱۴

برنده جایزه VES برجسته انیمیشن درفیلم انیمیشن فیلم کریس باک جنیفر لی پیتر دل Vecho لینو DiSalvo شخصیت‌های انیمیشن‌های برجسته درفیلم انیمیشن فیلم الکساندر آلوارادو لذت جانسون چاد استابل وین Unten "آوردن ملکه برف به زندگی " محیط زیست برجسته ایجاد شده درفیلم انیمیشن فیلم ویرجیلیو جان آکینو الساندرو Jacomini لنس سامرز دیوید Womersley " یخ کاخ السا در " برجسته FX و شبیه‌سازی انیمیشن درفیلم انیمیشن فیلم اریک W. Araujo از مارک برایانت دونگ جو بیون تیم Molinder " بلیزارد السا در "

منتقدان واشنگتن DC منطقه فیلم جوایز انجمن ۲۰۱۳

برنده ویژگی جایزه WAFCA بهترین انیمیشن نامزد جایزه WAFCA بهترین امتیاز اصلی کریستف بک

  • شمین کاکاوند

در جهانی که معانی و کاربرد کارتون‌ها عوض شده و انیمیشن‌های کامپیوتری بر همه جا حکم می‌رانند و کارتون‌های سنتی کشیده شده با دست و عجین با هنرهای انسانی بسیار کمیاب شده‌اند، «نورم شمال» از جدیدترین محصولات فرآیندهای تازه و نشانه روشن و جدید استیلای کارتون‌های مدرن بر آثار سنتی لااقل در نزد برخی سینماروها است.
روزنامه بانی فیلم - وصال روحانی: در جهانی که معانی و کاربرد کارتون‌ها عوض شده و انیمیشن‌های کامپیوتری بر همه جا حکم می‌رانند و کارتون‌های سنتی کشیده شده با دست و عجین با هنرهای انسانی بسیار کمیاب شده‌اند، «نورم شمال» از جدیدترین محصولات فرآیندهای تازه و نشانه روشن و جدید استیلای کارتون‌های مدرن بر آثار سنتی لااقل در نزد برخی سینماروها است.

اینکه چطور کارتون‌های اعجاب آور سابق والت دیسنی با چهره‌هایی مردمی و ساده و دوست داشتنی مثل دونالد داک، گوفی، پاپای، تام و جری و همچنین توییتی و سیلوستر و میکی ماوس جای خود را از اواسط دهه ۱۹۹۰ به امواج کارتون‌های رایانه‌ای دادند، فرآیندی است که نمی‌توان درباره آن به یک نتیجه گیری صریح و سریع و عقلایی رسید. روند تولید سریع انیمیشن‌های کامپیوتری قطعاً از دلایل رواج و محبوبیت آنها است و نقطه شروع عمومیت یافتن آنها را باید از اواسط دهه ۱۹۹۰ و با «داستان عروسک یک» دانست وگرنه در سال‌های قبل از آن و در محصولاتی که تا «شیر شاه» در سال ۱۹۹۴ بسط یافت. بنا و اصل بر انیمیشن‌های کشیده شده با دست بود و نه با سپردن همه چیز به رایانه‌ها و نقاشی‌های فرابشری و چیزهایی که از جذابیت‌ها و نبوغ بشری کمی تا قسمتی تهی هستند و کارها بیشتر گرداگرد قابلیت‌ ماشین‌ها و دستگاهها و اینجور چیزها حرکت می‌کند. آیا می‌توان همه آن زیبایی‌های سترگ کارتون‌های اصیل را نادیده گرفت و دل به انیمیشن‌های کامپیوتری بست و از عشق به کارتون‌های قدیمی غافل ماند؟

خرسی که برای حفظ قطب می‌جنگد!

مشخصه منحصر به فرد

در میان انبوه کارتون‌های موفق سینمای جهان که موج اخیرشان از ۱۹۸۹ و با ساخت «پری دریایی کوچک» آغاز شد و پیوسته استمرار یافته، «نورم شمال» که دو ماهی است عرضه شده و در این مدت ۱۳۰ میلیون دلار در سطح جهان فروخته، یک مشخصه منحصر به فرد دارد و آن تعلق داشتن فیلم به شرکت Splash است که اولین کارتون بلندش را در قالب این فیلم تحویل جامعه جهانی داده است و پیشتر فقط فیلم‌هایی با کاراکترهای زنده و انسان‌ها ساخته بود.
در غیر این صورت بین «نورم شمال» و سایر کارتون‌های خوب و موفق تفاوت چندانی وجود ندارد و مجموعه‌ای از عناصر و فرمول‌های معمول پایه‌های توفیق این فیلم را نیز گذاشته است. کاراکتر اول این فیلم یک خرس قطبی به نام نورم (با صدای راب اشنایدر) است که از همان اوایل زندگی‌اش کشف می‌کند که قادر به برقراری ارتباط با انسان‌ها است. رویکردهای مختلف انسانی نیز در او قابل مشاهده است و از آن قبیل است عدم تبحر در شکار و زدن تیرها به در و دیوار و اهل آواز و موسیقی بودن.

مثل یک انسان

نورم به گونه‌ای در منطقه قطبی و به واقع قطب شمال زندگی می‌کند که انگار یک انسان کوچ کرده به آنجا با افکار ویژه چنین فردی است اما یک روز شاهد سفر زنی به نام ورا (هیتر گراهام) به آن منطقه است و به سرعت در می‌یابد که پشت این سفر مقاصد و نیاتی خاص و توام با پلیدی قرار دارد. نورم در نهایت متوجه می‌شود که ورا با مشارکت یک زمینخوار بزرگ به نام گرین (کن جئونگ) قصد دارد با برچیدن محیط ذاتی و امکانات طبیعی آنجا اقدام به ساخت مجتمع‌ها و اماکن ویژه ثروتمندان کند و با برج سازی و کشاندن پولدارها به آنجا کاسبی مفصلی داشته باشد. برای نورم چاره‌ای جز این نمی‌ماند که برای خنثی سازی این طرح و حفظ محیط زیست سفری به نیویورک داشته باشد و آنجا بر علیه ورا و گرین افشاگری و دست‌شان را رو و نقشه‌شان را متوقف کند. در همین راه نورم در نیویورک با المپیا دختر ورا (مایا کی) که برخلاف مادرش اهل حفظ محیط زیست و زنی درستکار است آشنا می‌شود و در ضمن وقت لازم را می‌یابد که پدربزرگ‌ گمشده‌اش (کالم مینی) را نیز بیابد.

خرسی که برای حفظ قطب می‌جنگد!

شتاب در بیان قصه

کارگردان این فیلم تره‌ور وال است که برای اولین بار ساخت یک کار بلند را تجربه کرده است و این در حالی است که کارهای قبلی او مربوط به مدیوم تلویزیون می‌شدند. پیشینه کار وال در تلویزیون باعث شده او فیلمی را بسازد که سرشار از قطعات کوتاه پر شتاب است و همه چیز بسیار سریع در این فیلم شکل می‌گیرد. درست است که گاهی روند قصه گویی دچار مشکل می‌شود اما سرعت وال در بیان قصه تماشاگران را دائماً مجذوب و از عیب‌های موجود دور و غافل می‌کند. یک نقطه قوت این فیلم صدای جذاب و تاثیرگذار راب اشنایدر در رل اصلی است و گاهی چنان ماجراها را با صدایش هدایت می‌کند که انگار کارتون «راتاتویل» را می‌بینیم. بجز اشنایدر صداپیشه‌گی متبحرانه کالم مینی و همچنین بیل نیگی که دومی تامین کننده صدای سقراط یعنی پدر معنوی نورم و راهنمای او در امور مختلف زندگی است، از دیگر نکات بارز فیلم به شمار می‌آید. در کنار آنها سه موش قطبی و بهتر بگوییم موش صحرایی نیز داریم که هر چند لال‌اند اما جذاب نشان می‌دهند و نورم را در سفر به نیویورک همراهی می‌کنند. تنها صدایی که از آنها در می‌آید، تک اصواتی است که بی شباهت به بوق‌های کوتاه نیست ولی آنها همیشه حاضرند تا کمدی فیزیکی و شیرینی حرکات‌شان را به نمایش بگذارند و سلاح‌هایی جانبی و موثر برای این فیلم باشند.

پیام اصلی فیلم

پیام بزرگ «نورم شمال» لزوم حفظ محیط زیست و حتی سرمای کشنده قطب تحت هر شرایطی است و در کنار آن البته کمپانی اسپلش امیدوار است این کارتون تبدیل به اولین فرانچیز انیمیشنی‌اش شود. این کار غیرممکن نیست اما باید دید قسمت دوم «Norm of the North» چه محسناتی دارد که اولی از آن بی بهره مانده است. از دیگر محسنات فیلم فعلی موسیقی جذاب استیفن مک کئون و داستان سرایی تیم سناریونویسی فیلم متشکل از مالکوم تی گولدمن، استیون ام التیه‌ره و دانیل آر التیه‌ره است و فقط در کله و ذهن آنها است که یک خرس ممکن است برای حفظ محیط زیستی بکوشد که نیمی از مدت سال را در آن در حالت خواب زمستانی می‌گذراند و در نیمه دیگر هم در حال فرار از دست شکارچیانی است که می‌خواهند با کشتن او پوست گران قیمت‌اش را بفروشند و با آن به سودی هنگفت برسند! این هم از مزایا و معجزات کارتون‌ها است که البته کهنه و نو نمی‌شناسد و در هر ورسیونی و چه در انیمیشن‌های دستی و چه کارتون‌های کامپیوتری جلوه‌ای ویژه دارد.
  • شمین کاکاوند

"کتاب جنگل" (The Jungle Book) فیلم اکشن-زنده و پر از جلوه های ویژه کامپیوتری جدید جان فاورو است که نسخه جدیدی از فیلم انیمیشن کلاسیک دیزنی به همین نام است که در سال 1967 ساخته شد. نیل سِتی، در نقش موگلی بازی می کند، بچه یتیمی که در خانواده گرگ ها بزرگ شده و ببری به نام شیرخان (با صداپیشگی ادریس البا) آنها را تهدید می کند و موگلی مجبور می شود که خانه اش یعنی جنگل را ترک کند. سفر موگلی با راهنمایی پلنگی به نام باقیرا (با صدای بن کینگزلی) و همراهی خرسی به نام بالو (با صدای بیل ماری) شامل برخورد با مار پیتونی به نام کا (با صداپیشگی اسکارلت جوهانسون) و کینگ لوئی (با صدای کریستوفر واکن) می شود که سعی دارد راز درست کردن آتش را از موگلی یاد بگیرد. این فیلم پر از لحظه های مهیج و اکشن بوده و در واقع برداشتی از کتاب کلاسیک رودیارد کیپلینگ است که ترانه هایی از فیلم اوریجینال آن را هم دارد که البته هیچکدام از آنها را در تریلر آیمکس جدید فیلم نمی بینیم. "کتاب جنگل" روز 15 آوریل نوبت اکران دارد. 

جدیدترین فیلم های سینمایی دنیا اینجاست (9)

  • شمین کاکاوند