Animation

وبلاگ انیمیشن پر از مطالب جالب درباره انیمیشن ها هاست

Animation

وبلاگ انیمیشن پر از مطالب جالب درباره انیمیشن ها هاست

Animation

سلام به وبلاگ من خوش آمدید من شمین کاکاوند هستم مدیر وبلاگ من در سال 1384 به دنیا آمده ام ، در وبلاگ من میتوانید از اخبار روز انیمیشن هاباخبر شوید و درمورد انیمیشن ها مطالب جالبی کسب کنید نظر بگذارید و سوال بپرسید و بگویید از کدام انیمیشن خوشتان می اید و بگویید وبلاگم چه چیز هایی کم دارد و با دوستاتتان وبلاگم را به اشتراک بگذارید و خواهشمندم کپی نکنید و لطفا وبلاگ مرا دنبال کنید و روی دکمه این وبلاگ را دنبال کنید کلیک فرمایید
متشکرم

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
آخرین نظرات
نویسندگان

۲۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

حقیقت این است که در سینمای پس از انقلاب ایران به زحمت می توان فیلم موزیکال یافت؛ یعنی یافتن فیلم هایی که با تعارف جهانی این ژانر تطبیق داشته باشند، شاید به تعداد انگشت های یک دست هم نباشند.
روزنامه سینما - علی مسعودی نیا: حقیقت این است که در سینمای پس از انقلاب ایران به زحمت می توان فیلم موزیکال یافت؛ یعنی یافتن فیلم هایی که با تعارف جهانی این ژانر تطبیق داشته باشند، شاید به تعداد انگشت های یک دست هم نباشند. دلایل این امر البته بسیار است. با از رونق افتادن سینمای کودک در اواخر دهه 60، همان تک و توک فیلم های نزدیک به این ژانر هم دیگر ساخته نشدند و ماجرای تلفیق سینما و موسیقی تقریبا به محاق رفت. حالا و در این سالیان هم جز اتفاق هایی هرازگاه در حیطه سینمای کمدی و محصولات اندک سینمای کودک، توجهی به این ژانر نمی شود. شاید البته با گرفت و گیرهای موجود چندان ریسک هوشمندانه ای هم نباشد که کسی بیاید در سینمای موزیکال سرمایه مالی و زمانی بگذارد. 

با این مقدمه می رویم به سراغ فیلم های حاضر در این پرونده. ملاک ما در انتخاب این بود که ترانه ها و تصنیف های فیلم نقش مهمی در پیشبرد داستان فیلم داشته باشند و هر کدام در دوران خود موفقیتی نسبی هم کسب کرده باشند. در این میان چند فیلم نزدیک به ژانر موزیکال را تعمدا از قلم انداختیم چون یا یکی از این دو شرط را نداشتند؛ فیلم هایی چون «همه دختران من» (اسماعیل سلطانیان)، «صورتی» (فریدون جیرانی)، «گل یخ» (کیومرث پوراحمد)، «عاشق» (افشین شرکت) و... به این ترتیب در فهرست ما اکثر فیلم ها متعلق به حوزه سینمای کودک و نوجوان هستند که زمان پرفروش ترین و محبوب ترین ژانر بود. 

محمدرضا علیقلی را باید پدیده سینمای موزیکال ایران دانست، چون بیش ترین حضور را به عنوان آهنگ ساز در این فیلم ها دارد. ایرج طهماسب و کامبوزیا پرتوی را باید به خاطر کمیت فیلم های شان، جدی ترین و پی گیرترین کارگردانان این حوزه دانست. البته مرضیه برومند هم بخت کسب این عنوان را داشت، اما چون هنوز زمان زیادی از «شهر موش ها 2» نگذشته تا بتوان درباره ماندگاری و اهمیت آن نظر داد، از فهرست خارج شد.
این محصول مرور ماست در سینمای موزیکال، مروری که کوشیده ایم رنگ و بوی تجدید خاطره را داشته باشد و یادآوری کند که در این ژانر هم می شود فیلم های خوب ساخت و به موفقیت تجاری و هنری توامان رسید.

ف مثل فیلم

یک: شهر موش ها- 1

10 فیلم موزیکال سینمای ایران پس از انقلاب

شناسنامه

کارگردان: محمدعلی طالبی، مرضیه برومند

نویسنده: احمد بهبهانی

صداپیشگان: ایرج طهماسب، حمید جبلی، فاطمه معتمدآریا، مسعود کرامتی و...

موسیقی: محمدرضا علیقلی

فیلم بردار: محمد زرفام

تهیه کننده: بنیاد سینمایی فارابی

تولید: 1364

خلاصه داستان: بچه موش ها سر کلاس درس اند. قاصد خبر می آورد که گربه ای در حوالی شهر دیده شده و از موش ها می خواهد به شهر بزرگ موش ها کوچ کنند. روز بعد، به دستور آقامعلم، همگی راه شهر بزرگ را در پیش می گیرند. خطرات راه کوهستانی، بچه موش ها را تهدید می کند، تصمیم می گیرند همراه آقامعلم و آشپزباشی از راه جنگل به شهر بزرگ بروند. عاقبت پس از گذشتن از خطرها، سالم و سلامت به شهر موش ها می رسند.

شهر موش ها از نخستین پدیده های تلویزیونی بعد از انقلاب بود که توانست در سینما هم اتفاق بزرگی را رقم بزند. سریال آیتمی و جمع و جور مدرسه موش ها، آن قدر با استقبال مواجه شد که سازندگانش نتوانستند با وسوسه ساخت نسخه سینمایی آن مقابله کنند. فیلم البته در نوع خود کم نظیر بود و بسیار جذاب. این نخستین بار بود که فیلمی تنها با استفاده از عروسک های دستکشی ساده به چنین موفقیت بزرگی دست می یافت. کاری که تنها از مرضیه برومند و گروهش بر می آمد. 

خردسال و بزرگ سال برای تماشای فیلم به سالن سینما هجوم آوردند. تیزر تبلیغاتی فیلم هوشمندانه در میانه برنامه کودک شبکه یک پخش شد و بخش عمده این تیزر آوازی بود در مایه چهارگاه قاصد شهر موش ها می خواند: «آهای/ خبر دارم خبر/ بیاین میدان شهر». 

فیلم در حقیقت آن قدرها هم موزیکال نبود. به عبارت بهتر باید بگوییم که اگر ترانه هایش را از آن می گرفتی هم شاید اتفاق عجیب و غریبی نمی افتاد؛ اما ترانه ها جلوه و جذابیت خاصی به آن می داد. این البته خودش آغاز یک راه برای جذب مخاطب بود. مردم تشنه ترانه شاد و موسیقی ریتمیک و ساده بودند و محمدرضا علیقلی به خوبی از پس این کار برآمده بود. ترانه های فیلم هیچ کدام نتوانستند شهرت و محبوبیت ترانه تیتراژ سریال تلویزیونی را تکرار کنند، اما به فیلم می آمدند و خوشایند هم بودند. 

تنها ترانه ای که شاید کودکان آن روزگار و مردان 35 تا 40 ساله این روزگار به یاد بیاورند، ترانه ای بود با تم ژاپنی که موشی کیمونوپوش و چشم بادامی آن را می خواند: «من موشیرو میفونه/ هیچ جا ندارم خونه/ یوها هاسا جهانگرد/ یعنی من هست جهانگرد». یک موسیقی کم ادا و تعدادی ترانه ساده و با توجه به شرایط آن سال های با ریتم و تمپوی شاد اما کنترل شده، شهر موش ها را رنگین و دلپذیر کرده بود. علیقلی بعدها هم توانایی خود را در ساخت موسیقی برای فیلم های کودک و نوجوان اثبات کرد و یادگارهای گوش نوازی از خود برجای گذاشت.

ترانه «مدرسه موش ها» از فیلم «شهر موش ها 1»

ک مثل کپل

صحرا شده پر ز گل

گ مثل گردو

بنگر به هر سو

ب مثل بهار

فکر کن بسیار

پ مثل پسته

نباش خسته

م مثل موش

برخیز و بکوش

خ مثل خونه

نگیر بهونه

آ مثل آغاز

قصه شد آغاز



نوستالژی نامیرا

دو: گلنار

10 فیلم موزیکال سینمای ایران پس از انقلاب

شناسنامه

نویسنده و کارگردان: کامبوزیا پرتوی

موسیقی: محمدرضا علیقلی

فیلم بردار: عطاءالله حیاتی

تهیه کننده: فرشته طائرپور

بازیگران: غزل شاکری، شهلا ریاحی، محرم بسیم، اکبر دودکار و...

سال ساخت: 1368

خلاصه داستان: گلنار با پدربزرگ و مادربزرگش زندگی می کند. روزی به کنار چشمه می رود تا آب بیاورد. باد دستمال آبی او را، که یادگار مادرش است، با خود می برد. گلنار در پی دستمال به جنگل می رود و راه را گم می کند و گرفتار خاله خرسه می شود. خرس ها او را برای انجام کارهای روزانه و پختن کلوچه پیش خود نگه می دارند. پدربزرگ و مادربزرگ به کمک اهالی به دنبال گلنار می گردند، اما او را نمی یابند. 

خاله قورباغه خود را به گلنار می رساند و با هم نقشه ای برای فرار می کشند. گلنار به خرس ها می گوید به شرطی پیش آن ها می ماند که یک سبد بزرگ کلوچه دست پخت او را برای خانواده اش به روستا ببرند. خرس ها می پذیرند. گلنار در سبد کلوچه پنهان می شود و بدین ترتیب همراه خرس ها به خانه اش باز می گردد.

«گلنار» بدون شک یکی از موفق ترین و محبوب ترین فیلم های موزیکال کودک و نوجوان است. این فیلم که تلفیقی از حضور بازیگر زنده و عروسک بود در دوران خودش توانست مخاطبان بسیاری را به سینما بکشاند و تبدیل به یک خاطره نسلی و یک نوستالژی نامیرا شود. 

داستان فیلم کامبوزیا پرتوی یک درام واقعی بود: هم لحظات غم انگیز داشت و هم لحظات شاد. فیلم از روی یک افسانه روسی اقتباس شده و با فضای اقلیمی شمال ایران- که زادگاه خود کارگردان نیز هست- به ساختاری بومی رسیده بود. 

محبوب ترین شخصیت فیلم عروسکی بود به نام خاله قورباغه؛ اما ترانه های فیلم «گلنار» نیز با استقبال بسیاری مواجه شد. فارغ از بزن و بکوب های مرسوم روی صندلی های سینما که در آن دوران خیلی باب بود، هم کودکان و هم والدین شان ترانه های فیلم را به خاطر سپردند و محبوبیت این ترانه ها به جایی رسید که آلبوم مستقل موسیقی فیلم هم به بازار آمد و آن هم با استقبال وسیعی رو به رو شد.

پرتوی و عروسک هایش در کنار موسیقی سرزنده و خوش ریتم محمدرضا علیقلی موجب شدند تا مقابل سینماهای نمایش دهنده فیلم صف های طولانی تشکیل شود. مدارس، داوطلبانه بچه ها را به تماشای فیلم می بردند و برای خانواده ها هم گزینه سرگرم کننده و مناسبی بود.

وحید نیکخواه آزاد تجربیات خود در زمینه سرودن شعر کودک را هم به کار گرفت و ترانه های بسیار خوبی برای فیلم نوشت. این فیلم یک خاطره خوش و ماندگار است از خانه هنر و ادبیات کودک و نوجوان که در آن سال ها به دنبال معرفی و تثبیت خود بود. منتقدان هم از فیلم خوش شان آمد و آن را ستودند. فیلم، قصه ساده و بی شیله پیله ای داشت و با وجود سادگی تکنیک عروسک گردانی اش تر و تمیز و دیدنی از کار درآمده بود. حتی خود کامبوزیا پرتوی هم هرگز نتوانست موفقیتی مشابه گلنار را تکرار کند. البته گذر زمانه هم آن جنس از سینما را از رونق انداخت.

ترانه «گلنار» از فیلم «گلنار»

گلنار مثل گلی بود

که گفتند پرپر گشته

شکر خدا دوباره 

به ده ما برگشته

قوقولی قولی شادیم

ز هر جور و غم آزادیم

روزها دیگه سپیدند

چتر پر از امیدند

قدقدقد، قداقدا

شادی کنین ای بچه ها

چون که غصه سر اومد

روزهای بهتر اومد



گریز از کلیشه ها

سه: دزد عروسک ها

10 فیلم موزیکال سینمای ایران پس از انقلاب

شناسنامه

نویسنده و کارگردان: محمدرضا هنرمند

بازیگران: آزیتا حاجیان، اکبر عبدی، رسول نجفیان، ابراهیم آبادی، مهراوه شریف نیا، فرهنگ مهرپرور، منوچهر آذری، آزیتا لاچینی

موسیقی متن: محمدرضا علیقلی

فیلم بردار: نعمت حقیقی

تهیه کننده: حوزه هنری

سال ساخت: 1368

خلاصه داستان: مادر لیلا و بهرام قرار است با گرفتن وام مسکن و خریداری یک خانه بچه هایش را از دردسرهای صاحب خانه شان، خورخور، نجات دهد؛ اما عجوزه- که بیرون از شهر زندگی می کند و نمی خواهد آن ها روی آرامش به خود ببینند- پسرش، گنجو را وادار می سازد تا پول آن ها را برباید. بچه ها تصمیم می گیرند با فروش عروسک های خود پول خانه را فراهم کنند. اما گنجو پیش دستی می کند و عروسک ها را هم می رباید. لیلا و بهرام در تعقیب او به خانه عجوزه می رسند، اما به دست گنجو گرفتار می شوند. عروسک ها به کمک لیلا و بهرام می شتابند و آن دو را نجات می دهند. وقتی دوباره گرفتار می شوند، پلیس سر می رسد و آن ها را نجات می دهد.

محمدرضا هنرمند که از ابتدای حضور خود در سینمای ایران نشان داده بود که درک متفاوتی از سوژه و کارگردانی دارد، در اولین و آخرین حضورش در سینمای کودک نیز توانست به خوبی استعداد و توانایی خود را نشان دهد.

 دزد عروسک ها یک موزیکال فانتزی بود که در ناکجاآبادی کارتون وار رخ می داد. صف آرایی شخصیت های مثبت و منفی آن به اقتضای صبر و طاقت مخاطب کم سن و سال، خیلی سریع رو در روی هم صف آرایی می کردند و مهیای نبرد نهایی می شدند. در این بین هنرمند برای هر دو سوی این نبرد، تعداد زیادی ترانه طراحی و دیالوگ های منظوم را به خوبی بین شخصیت ها توزیع کرده بود.

بخش عمده ای از شخصیت پردازی را همین ترانه ها بر دوش می کشیدند. هر یک از شخصیت های داستان به محض ورود با ترانه ای خلق و خو و اهداف خود را بازگو می کنند و به نوعی تکلیف شان با داستان روشن می شد. در آن زمان البته برخی مخاطبان فیلم بر این عقیده بودند که هنرمند در چهره پردازی شخصیت های منفی بیش از حد اغراق کرده و بچه ها با دیدن این شخصیت ها وحشت می کنند.

ترانه خوانی آن شخصیت ها این بازخورد منفی را تا حد زیادی تعدیل می کرد. محمدرضا علیقلی با استفاده از ملودی هایی ساده و ریتمیک توانست موسیقی را خیلی خوب بر متن بنشاند. در سالن های سینما به محض آغاز آوازخوانی شخصیت ها جمعیت یک صدا دست می زدند و تا مدت ها بچه های مقطع دبستان و پیش از دبستان ترانه های فیلم را زمزمه می کردند.

علیقلی علاوه بر ریتم های متنوع از سبک های مختلف موسیقی هم استفاده کرده بود و از این جهت می توان گفت از کلیشه های ضربی و شش و هشت تئاترهای کودک و فیلم های مشابه فاصله گرفت و سبک تازه ای را در نوشتن موسیقی برای فیلم موزیکال ایرانی پیشنهاد می داد. 

متن ترانه ها هم بدون استعاره، پیچیدگی و بسیار ساده و در خدمت انتقال محتوای فیلم بود. این انتخاب های درست در کنار هم دزد عروسک ها را به یکی از بهترین تجربه های موزیکال سینمای بعد از انقلاب ایران تبدیل می کند. فیلمی که بعد از گذشت سال ها هنوز هم جذاب است و می تواند مخاطب کودک را درگیر کند.

ترانه «خوبه به جای گریمون» از فیلم «دزد عروسک ها»

خوبه به جای گریمون

بردن بار غصمون

جای نشستن تو خونه

آوردن صد بهونه

دستامونو بدیم به هم

بیرون کنیم غصه و غم

خوبه تو شادی و تو غم

شریک باشیم همه با هم

وقتی آدم غصه داره

غم تو دلش خونه دار



سلام الاغ عزیز

چهار: کلاه قرمزی و پسرخاله

10 فیلم موزیکال سینمای ایران پس از انقلاب

شناسنامه

کارگردان: ایرج طهماسب

نویسنده: ایرج طهماسب، حمید جبلی، همایون اسعدیان

موسیقی: محمدرضا علیقلی

فیلم بردار: عزیز ساعتی

بازیگران: ایرج طهماسب، حمید جبلی، فاطمه معتمد آریا، مرتضی احمدی، حمیده خیرآبادی، فرخ لقا هوشمند و...

تهیه کننده: محمدمهدی دادگو و شرکا

سال ساخت: 1373

خلاصه داستان: «کلاه قرمزی» که حالا بزرگ شده مشغول تحصیل است اما بازیگوشی هایش سبب می شود تا از مدرسه اخراج شود. تلاش او برای این که شغلی به دست آورد نیز نتیجه ای عایدش نمی کند، تا این که از طریق تماشای تلویزیون و دیدن برنامه «آقای مجری» تصمیم می گیرد تا روانه تلویزیون شود. «کلاه قرمزی» به تهران نزد «پسرخاله» می رود و با کمک او روانه تلویزیون می شود و در آن جا به خاطر علاقه زیادش به «آقای مجری» سعی می کند تا موانع راه ازدواج او را از بین بردارد اما مشکلاتی را باعث می شود...

اگر بگوییم کلاه قرمزی محبوب ترین و موفق ترین شخصیت سینمایی و تلویزیونی 20 سال اخیر ایران است، چندان سخن گزافی نگفته ایم. این چهره تلویزیونی که از برنامه «صندوق پست» ایرج طهماسب به سینما راه پیدا کرد، هر بار روی پرده رفت، اتفاق تجاری بزرگی را رقم زد. کلاه قرمزی و پسرخاله نخستین نسخه سینمایی این دو شخصیت محبوب بود که با تم مورد علاقه طهماسب- یعنی خواستگاری و ازدواج- پیوند خورده بود و پیر و جوان و کودک و بزرگ سال را به سینما کشاند اما فرق عمه نسخه سینمایی با نسخه تلویزیونی شاید در موزیکال شدن بود.

کلاه قرمزی و پسرخاله در تلویزیون ترانه نمی خواندند اما در نسخه سینمایی سنگ تمام گذاشتند و ترانه های شان هم خیلی گرفت. از همان ابتدای فیلم شخصیت کلاه قرمزی با ترانه مشهور «سلام الاغ عزیز» معرفی می شود. بعد سفرش به تهران و هدف از این سفر را با ترانه «آقای راننده» در داخل اتوبوس تشریح می کند و در ادامه نیز در تمام بزنگاه های مهم فیلم، تصنیف و ترانه به مدد کاراکترها می آیند و فضای دراماتیک ویژه ای را رقم می زنند. 

قبل از فصل نهایی فیلم، ترانه امیدبخش پسرخاله با ترجیع بند «نترس نترس نترس بچه جون/ برو برو برو تو میدون» بسیار تاثیرگذار از کار درآمده است. موسیقی کلاه قرمزی و پسرخاله از نوعی سادگی خوشایند برخوردار است. در حقیقت نه چندان به ترانه های رایج کودک و نوجوان در آن دوران ربط دارد و نه زیاد از حد سنگین است. 

ریتم و ملودی های به یادماندنی و متن های ساده و مرتبط با موضوع فیلم همه و همه کمک کردند تا ترانه ها و تصنیف های کلاه قرمزی و پسرخاله خنده دار، جذاب و به یادماندنی از کار در بیایند و زمینه را برای ساخت قسمت های بعد و تداوم شوی تلویزیونی این دو کاراکتر هم فراهم کنند. محمدرضا علیقلی به این ترتیب یک موفقیت دیگر در سینمای موزیکال کودک و نوجوان را هم به نام خودش ثبت کرد.

ترانه «آقای راننده» از فیلم «کلاه قرمزی و پسرخاله»

آقای راننده، آقای راننده

یاالله بزن به دنده

برو به سمت تهرون

می خوام برم تلویزیون

من میشم همکار مجری

همدم و همراه مجری

می گیم و می خندیم و شادیم و سرخوش

واسه بچه ها داریم برنامه خوش

می گیم و می خندیم و شادیم و سرخوش



سمفونی گربه ها

پنج: گربه آوازخوان

10 فیلم موزیکال سینمای ایران پس از انقلاب

شناسنامه

نویسنده و کارگردان: کامبوزیا پرتوی

بازیگران: مهدی عسگری، راحله اسماعیلی، رضا بابک، حمید جبلی، پوراندخت مهیمن، فریبا جدیکار، پگاه آهنگرانی و...

موسیقی متن: فریبرز لاچینی

فیلم بردار: فرشاد خالقی

شعر: شکوه قاسم نیا

تهیه کننده: سینا فیلم

سال ساخت: 1369

خلاصه داستان: حسینی همراه خواهرش گلدونه در پرورشگاه سکنا دارد. روزی زن و شوهری برای انتخاب کودکی به پرورشگاه می آیند و گلدونه مورد توجه آن ها قرار می گیرد، اما هنگامی که آن ها با توافق مدیر پرورشگاه قصد دارند او را با خود ببرند، حسنی با تکرار این واقعیت که آن ها دارای پدری هستند که روزی آن ها را از سر فقر و ناچاری جلوی پرورشگاه گذاشته و بالاخره سراغ آن ها خواهد آمد، از بردن او جلوگیری می کند.

 وقتی با مخالفت دیگران رو به رو می شود، در یک شب بارانی همراه خواهرش از پرورشگاه می گریزد. آن ها سرگردان و خسته از پیدا کردن پدر، از فرط گرسنگی در رستوران تعطیل شده ای را به صدا در می آورند. کارگر رستوران ظرفی از غذای گرم برای آن ها می آورد. با بلند شدن بخار و پراکنده شدن بوی غذا در فضا، گربه های گرسنه تر سر می رسند و غذا را به یغما می برند و...

پرتوی زمانی به سراغ ساخت گربه آوازخوان رفت که در زمینه سینمای موزیکال عروسکی برای خودش صاحب تخصص شده بود. منوچهر محمدی مدیریت تولید فیلم را بر عهده گرفت. فیلم نامه کامبوزیا پرتوی برگ برنده زیاد داشت و فیلم هم در دوره ای اکران شد که سینمای کودک ارج و قربی داشت و خانواده ها از فیلم های شاد کودکان استقبال بسیاری می کردند. داستان فیلم البته تم کم و بیش تلخی داشت و قدری برای گروه سنی مخاطبانش سنگین به نظر می رسید؛ اما جلوه های تصویری و عروسک های جذاب و موسیقی شاد به کمک فیلم شتافتند و تماشاگران را جذب کردند. به این ترتیب بود که فیلم توانست فروش بسیار خوبی داشته باشد. 

گربه آوازخوان البته مدام با گلنار مقایسه می شد و همین دلیلی بود باری عدم استقبال منتقدان از آن. ساخت موسیقی فیلم به آهنگساز کاربلد و موفقی چون فریبرز لاچینی سپرده شد. موسیقی در آغاز دوران رواج سینتی سایزر در موسیقی فیلم عرضه می شد و از سویی به خاطر آوازخوان بودن کاراکتر اصلی، بسیار برای فیلم اهمیت داشت. گذر سال ها البته نشان می دهد ترانه های فیلم نتوانستند چندان ماندگار شوند و زیاد کسی با آن ها نوستالژی ندارد و یادشان نمی کند؛ اما در دوران خودش موفقیت بزرگی بود.

 هر بار که گربه ترانه هایش را شروع می کرد، کل سالن به رسم آن روزگار با کف زدن همراهی اش می کردند. آنونس های تلویزیون فیلم بسیار مختصر و مفید بودند و از موسیقی شاد، چندان در آن ها خبری نبود؛ اما همان چشمه ها هم کافی بود تا کودکان را ترغیب کنند تا والدین را وادار سازند به تماشای فیلم. 

از نکات جالب فیلم، حضور خانواده آهنگرانی در آن است. منیژه حکمت منشی صحنه فیلم است و پگاه و مهشید آهنگرانی نقش دو تا از بچه های فیلم را بازی می کنند؛ پگاه آهنگرانی هنگام حضور در این فیلم پنج ساله بود. در کنار این ها نام دو چهره موفق دیگر از سینمای کودک هم در فیلم به چشم می خورد: رضا بابک و حمید جبلی.

ترانه «گربه خوش صدا» از فیلم «گربه آوازه خوان»

گربه خوش صدا منم

ببین چه خوب ساز می زنم

با صدای زنبورکم

غصه ها رو دور می کنم

قد و قوارمو نبین

لباس پارمو نبین

سرم بلنده تو سرا

آبرو دارم همه جا 

نه گشنه هستم جون تو

نه تشنه هستم جون تو

اون بالاها رو پشت بوم

خونه دارم جون عموم



دو نیمه سیب موزیکال

شش: خواهران غریب

10 فیلم موزیکال سینمای ایران پس از انقلاب

شناسنامه

کارگردان: کیومرث پوراحمد

نویسنده: کیومرث پوراحمد، اصغر عبداللهی

موسیقی: سعید کاشانی، ناصر چشم آذر

فیلم بردار: داریوش عیاری

بازیگران: خسرو شکیبایی، افسانه بایگان، لادن طباطبایی، پروین دخت یزدانیان، الهه علی یاری و الهام علی یاری

تهیه کننده: کیومرث پوراحمد 

سال ساخت: 1374

خلاصه داستان: نسرین و نرگس دو خواهر دوقلو که هرگز یکدیگر را ندیده اند و نمی شناسند در یک برنامه تفریحی که برای مدارس برگزار شده با هم برخورد می کنند. آن ها با جست و جو در می یابند که والدین شان سال ها پیش جدا شده اند و حالا پدر قصد ازدواج دارد. نرگس و نسرین تصمیم می گیرند جای خود را با هم عوض کنند. 

نسرین نزد مادر و نرگس نزد پدر می رود ولی بعد برای آشتی دادن پدر و مادر تصمیم می گیرند خود را مخفی کنند، در حالی که مادر از ماجرای عوض شدن و بعد هم گم شدن آن ها مطلع می شود و با پدر بچه ها تماس می گیرد و به جست و جوی بچه ها می روند در حالی که آن ها نزد مادربزرگ پدری مخفی شده اند. مادربزرگ خبری به پدر و مادر نمی دهد و آن ها باز هم به جست و جو می پردازند و در کشاکش جست و جو با هم آشتی می کنند و خواهران دوقلوی غریب به هم می رسند.

کیومرث پوراحمد که هرگز عشق و علاقه خود را به موسیقی، خصوصا تصنیف های قدیمی ایران پنهان نمی کند، بالاخره به سراغ فیلمی رفت که بتواند حجم زیادی موسیقی و تصنیف خوب روی آن بگذارد و هم به حرف دلش عمل کرده باشد و هم تماشاگر بیش تری را به سالن های سینما بکشاند. خواهران غریب هر چند یک فیلم موزیکال تمام عیار نبود، اما در بزنگاه های مناسبی از موسیقی و کلام استفاده کرده و ترانه هایش هم با استفاده از تم ترانه های قدیمی مثل «نازنین مریم» ساخته شده بود تا به گوش آشنا بیایند. 

پوراحمد سراغ رمانی رفت که پیش تر کیانوش عیاری براساس آن فیلم «دو نیمه سیب» را ساخته بود. پوراحمد با تغییر ژانر و جزئیات داستان توانست آن فضای نئورئالیستی تلخ را به یک فضای شاد موزیکال تبدیل کند. تمهید اول او این بود که شغل خسرو شکیبایی را به سازنده موسیقی برای کودکان تغییر داد و موسیقی و تصنیف را با فیلم عجین کرد؛ اما به یادماندنی ترین ترانه فیلم نه آن ترانه های قدیمی کاور شده توسط کودکان که ترانه ای بود که با صدای زنده یاد خسرو شکیبایی اجرا شده بود: ترانه مادر.

کسانی که فیلم را دیده اند حتما آن سکانس درخشان را به خاطر دارند که شکیبایی آهنگ ساز پشت پیانو نشسته و نمی تواند ملودی جدیدش را تکمیل کند. ناگهان درگیر مشاجره ای با مادرش می شود و چند بار او را با لفظ «مادر من» خطاب قرار می دهد و همین تکرار نام مادر برایش الهام بخش می شود و ملودی جدید را به سرانجام می رساند.

«خواهران غریب» به نوعی سعادت مندترین فیلم کیومرث پوراحمد هم بود چون هم فروش بالایی داشت و هم مورد توجه منتقدان هم قرار گرفت و سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی را هم برایش به ارمغان آورد. در فهرست عوامل ثبت شده نام سعید کاشانی هم به عنوان آهنگ ساز آمده است؛ اما ظاهرا تنظیم و اجرای ملودی ها را ناصر چشم آذر انجام داده بود و او هم نامزد دریافت سیمرغ بلورین شده بود.

ترانه «مادر» از فیلم «خواهران غریب»

مادر من مادر من     تو یاری و یاور من

مادر چه مهربونه    درد منو می دونه

بی عذر و بی بهونه    قصه برام می خونه

مادر من مادر من    تو یاری و یاور من

مادر مهربونم     قدر تو رو می دونم

تو با منی همیشه    من برگم و تو ریشه

مادر من مادر من    تو یاری و یاور من



عجب قشنگه این محل

هفت: کلاه قرمزی و سروناز

10 فیلم موزیکال سینمای ایران پس از انقلاب

شناسنامه

کارگردان: حمید جبلی

نویسنده: حمید جبلی، ایرج طهماسب

موسیقی: محمدرضا علیقلی

فیلم بردار: عزیز ساعتی

بازیگران: ایرج طهماسب، فاطمه معتمد آریا، رضا فیض نوروزی، رضا عطاران و...

تهیه کننده: حمید مدرسی، مجید مدرسی

سال ساخت: 1381

خلاصه داستان: کلاه قرمزی پس از سال ها در امتحانات مدرسه اش قبول می شود و به عنوان شاگرد ممتاز مدرسه معرفی می شود طوری که حتی تصویرش از تلویزیون نیز پخش می شود. حالا بنا به قولی که داده شده آقای مجری باید برایش یک دوچرخه بخرد ولی او توانایی مالی ندارد. در همین زمان تلفنی از سوی عموی کلاه قرمزی که قرمزی بزرگ نام داد به او می شود و کلاه قرمزی را همراه آقای مجری و نرگس به منزل مجللش دعوت می کند. 

در آن دیدار عموی کلاه قرمزی یک دوچرخه باارزش به او هدیه می دهد؛ اما چندی بعد در جریان یک دزدی از منزل آقای مجری و نرگس که کلاه قرمزی نزد آن ها زندگی می کند، دوچرخه او نیز به سرقت می رود. کلاه قرمزی دوچرخه را در خانه عمو نزد مشاورش اژدرخان می بیند که تصور سارقین به وی تحویل داده می شو. اژدخان کم کم کلاه قرمزی را در منزل قرمزی بزرگ به عنوان یک مزاحم می بیند. مزاحمتی که خیلی زود وجود شخص دیگری در آن منزل به نام سروناز را کشف می کند که بنا به توطئه اژدرخان از پدرش یعنی همان عموی کلاه قرمزی دور نگه داشته می شود و...

فیلم موزیکال کودکانه و «کلاه قرمزی و سروناز»؟ کنار هم گذاشتن این دو عبارت در یک جمله کار ساده ای است. اصولا هر کجا که پای ایرج طهماسب و حمید جبلی و فاطمه معتمدآریا به میان می آید، می شود از فیلم موزیکال کودکانه هم اسم آورد. 

داستان های ساده، روایت داستانی و البته اوج ماجرا وقتی که تک کلمه های روزمره هم توی جمله جا می گیرند. وقتی که می روند قهوه خانه مثلا، کلاه قرمزی از آبگوشت حرف می زند و املت مشتی سر ظهر و بعد ترانه از حالت طبیعی خارج می شود و روی ریتم آهنگ می نشیند که «ترید با آبگوشت. کوبید، پیاز قلمبه رو هم می ذاری وسط لقمه، اندازه کله گربه».

در دو فیلم سینمایی اول که کلاه قرمزی بیش تر می خواند و صدای حمید جبلی بیشتر شنیده می شود، این ریتم تکرار می شود که آهنگ قطع شود و کلمه های ساده پشت سر هم توصیف موقعیت را بر عهده می گیرند؛ اما از هر فیلم سینمایی یک خاطره آهنگین توی ذهن ما می ماند که سهم ما از «کلاه قرمزی و سروناز»، متن ساده ترانه ای است که کلاه قرمزی با آن سعی می کند سروناز را با دور و برش آشنا کند؛ «سرتو بالا کن سروناز/ کوچه رو نگاه کن سروناز/ محله مون قشنگه/ خوشگل و رنگارنگه». 

البته این متن درواقع از «کلاه قرمزیایسیون» خالی شده، وگرنه باید عبارت آخر را به «خوشگل و رنگارنگ» تغییر می دادیم، شبیه به کاری که انجام می دهیم وقت هایی که در گوشی یکی از شعرهای این مجموعه را زمزمه می کنیم، ترانه از حالت طبیعی خارج می شود و اشتباه های لفظی کلاه قرمزی به آن اضافه می شود. با این وجود حتی شادترین شعرها و تغییر آشناترین ترانه ها به لحن کودکانه، آخر سر به مسیر تنهایی و فرار از تنهایی کشیده می شوند. همان زور که در «کلاه قرمزی و سروناز» هم یک جایی بالاخره سوزن کلاه قرمزی روی اعتراف قهر از خانه گیر می کند و روی ریتم غمگین ترانه برایش تعریف می کند که روزی، روزگاری، خانه ای داشته است و خانواده ای...

ترانه «تابستون» از فیلم «کلاه قرمزی و سروناز»

تابستون، آخ تابستون، آخ تابستون

تموم بچه ها خوش حال و خندون

تابستون، آخ تابستون، آخ تابستون

تموم بچه ها علاف و ویلون

تابستون فصل گرماست

تابستون فصل دریاست

تابستون فصل خنده

تابستون مال بنده

دیگه من قبول شدم، کلاس تجدیدی هم نمی رم

نه معلم خصوصی دارم، نه عمومی، نه نمره 

فقط گردش و تفریح

تابستون قشنگ چه کیفی داره، همه بازی کنن با توپ پاره

تابستون فصل فالوده فروشه 

که ایشان! این آقا، این، بستنی هم فروشه 

سلام آقای بستنی! کارنامه رو نگاه کن

من قفول شدم! جایزه ای، بستنی ای کیم دوقولوای!

- اما نمره دیکتت که کمه.

دیکته نگو که ماتمه

همیشه یه چیزیش کمه

فتح داره، ضمه داره، نقطه داره، دسته داره

روز اول که رفتیم مدرسه 

معلممون گفت یه س که دندونه داره

گفتم اکشال نداره

گفت بعدش یه س هم هست که نقطه داره ها!

گفتم خوف اینم اکشال نداره

گفت یه س هم هست قلمبس بعد دسته داره

بعد نقطه داره

بعد تازه گفت یه س هست دسته داره!

گفتم اجازه: پس او سه که ویتامینه آدم می خوره چی می شه؟

بغل دستیم گفت بچه جون س نگو!

بعد تازه فهمیدم یه س های دیگه هم هست 

تازه این که چیزی نیست، تو حساب هم داریم

3، 2، 1

3، 2، 1 آزمایش می کنیم. 3، 2، 1 آزمایش می کنیم

دوستان و آشنایان

آقای کلاه قرمزی قفول شده

آقای کلاه قرمزی قفول شده

ضمنا بقالی داره قند و شکر می ده! بفرمایید

تابستون، آخ تابستون، آخ تابستون

تموم بچه ها خوش حال و خندون

قبولا توی تابستون چه شادن

همه رفوضه ها کنج اتاقن

خودم تجدید شدم، تجدید داشتم

صد و یک نه هزار بدبختی داشتم



یک موزیکال واقعی

هشت: مکس

10 فیلم موزیکال سینمای ایران پس از انقلاب

شناسنامه

کارگردان: سامان مقدم

نویسنده: 
پیمان قاسم خانی

موسیقی: امیر توسلی

فیلم بردار: 
تورج منصوری

بازیگران: فرهاد آییش، گوهر خیراندیش، رامبد جوان، پگاه آهنگرانی، سیروس ابراهیم زاده، محمدرضا شریفی نیا و...

تهیه کننده: مرتضی شایسته

سال ساخت: 1383

خلاصه داستان: داستان این فیلم از زمانی آغاز می شود که به مناسبت سال گفت و گوی تمدن ها، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تصمیم می گیرد تا یکی از موسیقی دانان ایرانی خارج از کشور را برای اجرای یک کنسرت دعوت کند. برای موسیقی دان مورد نظر ای میل فرستاده می شود و او ظرف چند روز به کشور می آید. این در حالی است که ای میل اشتباهی به دست خواننده لس آنجلسی رسیده و او به جای فرد اصلی، وارد تهران شده است. داستان بر مبنای کاری این خواننده پیش می رود و تناقض هایی را به وجود می آورد که سبب شکل گیری حوادثی طنزآمیز می شود.

در میان تمام فیلم هایی که با ارفاق و در نظر گرفتن تعریف سینمای موزیکال به این فهرست راه یافته اند، شاید «مکس» از همه بیش تر سزاوار صفت موزیکال باشد. مکس با دست مایه قرار دادن داستانی مبتنی بر سوءتفاهم و استفاده درست از موسیقی و ریتم و ترانه، اشراف و ادراک درست سازندگانش بر تعریف سینمای موزیکال را نشان می دهد. از همان صحنه ابتدایی که مسئولان در یک جلسه رسمی شروع می کنند به ضربی خواندن، فیلم مانیفست خود را ارائه می دهد. در ادامه با ورود شخصیت مکس (با بازی درخشان فرهاد آییش) موسیقی به جزیی لاینفک از کلیت فیلم بدل می شود.

در سبک های مختلف موسیقی و حتی میزانسن های مشهور سینمای موزیکال هالیوود در این فیلم به کار گرفته شده اند. موسیقی لس آنجلسی و حال و هوای آن باعث شده شوخی های بسیار جذابی به فیلم افزوده شود. در این فیلم به شکلی هوشمندانه چند کلیپ گنجانده شده که درونیات و احساس شخصیت ها را به تماشاگر نشان می دهند.

 نیما شاهرخ شاهی جوان و معترض در خیابان رپ خوانی می کند، جوان دودوزه باز و حساب گر در میزانسنی شبیه «مهرویان زیگفیلد» وینسنت مینه لی از جدال عقل و عشق می گوید، خانم گوهری (با بازی گوهر خیراندیش) شب در قالب اپرای کارمن کابوس دستگیری و مواخذه شدن را می بیند و نهایتا در کنسرت فاجعه بار پایانی، مکس موفق می شود یخ همه را آب کرده و به دست زدن و رقص وادارشان کند. 

همه این ها یک طرف و تیتراژ پایانی یک طرف. درست لحظه ای که فکر می کنیم فیلم تمام شده، شخصیت ها یکی یکی روی پرده ظاهر می شوند و در حاشیه عنوان بندی «عزیز بشینه کنارم» می خوانند. مکس یک کمدی موزیکال کامل و جذاب از آب درآمد. فیلمی که دقت های ساختاری و مفهومی آن هم دارای اهمیت بود و غیر از سرگرم کننده بودن، تلاش داشت فیلم خوب و قابل دفاعی هم باشد، اتفاقی که پیش و پس از ساخته شدن مکس در سینمای ایران تکرار نشد. چون معمولا تصور کارگردانان از سینمای موزیکال چند ترانه شش هشتم است در فیلم های کودک و نوجوان و کسی حوصله میزانسن های پیچیده و تلفیق ترانه با دیالوگ های فیلم را ندارد.

ترانه «فرار مغزها» از فیلم «مکس»

چرا باید متخصصین ما

توی خارج بمونن تا پیر بشن

می دونی فرار مغزها که بشه

همگی توی غربت اسیر می شن

ای برادر من! ای خواهر من! حواستو جمع کن

اگر چرت می گم، پرت می گم، روی منو کم کن

تو که شاه پسری... بله! خانوم دختری... بله!

تو که لیسانس داری... جونم! الگانس داری... جونم!

تو که شوهر داری... بله! سه تا پسر داری... بله!

می گی کار ندارم! بله! گرفتاری دارم! بله!

می گی شهر شلوغه؟ همیشه پر تق و توقه؟... خیلی

می گی شیر تو شیره؟ خیلی... کارا پیش نمی ره؟... اصل! 

خرابی بار می آد؟ بدجور... گروه فشار می آد؟ بدجور...

اینارو می دونم، می دونم

با تو هم زبونم، جونم

ولی اگه می خوای بری لس لس لس لس آنجلس چشماتو واکن

حرفامو گوش بده منو نگاه کن!

اگه هر جا بری، هر کاری کنی، دنیا همینه

غمو بیرون بکن شادی بکن زندگی اینه

ای برادر من! خواهر من! حرف من اینه

هر جا که بری، هر کاری کنی، دنیا همینه

می خوای لندن بری؟ عمرا... واسه موندن بری؟ عمرا...

می خوای فرار کنی؟ هرگز... توکیو کار کنی؟ هرگز

می خوای با پول بری؟ ندارم.. استانبول بری؟ خوب می شه 

می خوای بری فضا؟ کاشکی... بشی رئیس ناسا؟ کاشکی

ولی هرجا بری، هر کاری کنی دنیا همینه 

توی ایرون بمون، درس بخون، زندگی اینه



تلفیق فانتزی و فولکلور

نه: اختاپوس: جلد اول، آهوی پیشونی سفید

10 فیلم موزیکال سینمای ایران پس از انقلاب

شناسنامه

نویسنده و کارگردان: سید جواد هاشمی

بازیگران: محمدرضا شریفی نیا، امین حیایی، امین زندگانی، گوهر خیراندیش، نادر سلیمانی، نیلوفر خوش خلق، امیر غفارمنش، هومن حاجی عبداللهی، ترلان پروانه و...

موسیقی متن: بهنام صبوحی

فیلم بردار: فرشاد خالقی

گریم: شهرام خلج

تهیه کننده: سید مسعود اطیابی

سال ساخت:
 1390

خلاصه داستان: آهوی پیشونی سفید که از دست سخت گیری های پدرش خسته شده، با فریب عجوزه راهی شهر آرزوها می شود و در آن جا با حوادثی رو به رو می شود که در انتظار او نشسته اند.

شاید اگر روزگاری- مثلا در اواخر دهه 60- کسی پیش بینی می کرد که یکی از پرهزینه ترین و عجیب ترین فیلم های موزیکال کودک و نوجوان را سید جواد هاشمی- با آن پیشینه حضور در فیلم های ارزشی و سینمای دفاع مقدس- خواهد ساخت، همه به جرم پرت بودن مسخره اش می کردند؛ اما این اتفاق افتاد و هاشمی یکی از عظیم ترین پروژه های سینمای کودک را جلوی دوربین برد. یک موزیکال فانتزی با قصه ای کلیشه ای که جدال میان نیروهای خیر و شر را با الهام گرفتن از پینوکیو، زیبای خفته، سفیدبرفی و هفت کوتوله در فضایی کاملا فانتزی عرضه می کند. 

با این حال هشامی کوشید تا فضایی ایرانی به قصه بدهد. این بود که پای شخصیت های مشهور قصه های عامیانه را هم به داستان گره زد و از قصص مذهبی و تم اخلاقی نیز بهره گرفت تا داستانی با رنگ و لعاب فرنگی و ساختار بومی ارائه کند. در این تلفیق، موسیقی هم نقش مهمی داشت. خصوصا بخش های مرتبط با آهوی پیشونی سفید که به تبع زندگی او در جنگل های شمال در مایه دشتی نوشته شدند. 

فیلم یک سالاد موسیقایی خوشایند را تدارک دیده. صبوحی از موسیقی سنتی، موسیقی راک، موسیقی بالیوودی، سینمای هند و تم های مختلف دیگر بهره گرفته تا بتواند گوش و هوش مخاطب را درگیر کند. فیلم البته آن طور که پیش بینی کارگردانش بود، با فروش درخشانی رو به رو نشد؛ اما در کارگردانی و موسیقی آن دقت و حوصله به چشم می خورد. یک لشگر بازیگر نام آشنا هم با گریم های سنگین و عجیب و غریب به یاری فیلم شتافتند ت آن را به اثری منحصر به فرد تبدیل کنند. 

در آنونس های فیلم، ساختن آهوی پیشونی سفید ادای دینی دانسته شده به فیلم دزد عروسک ها. با این حال مسلم است که در محبوبیت و جلب نظر مثبت منتقدان هرگز نتوانسته در حد آن فیلم ظاهر شود. با این همه قسمت های بعدی این فیلم که از ابتدا قرار بوده یک، سه گانه باشد، در راه است و هاشمی قرار است آهوی پیشونی طلا را هم بسازد.

ترانه «عجوزه» از فیلم «آهوی پیشونی سفید»

از صبح که از خواب پا می شم

همه جا رو جارو می کنم

یه تخم مرغ خوشمزه

واسه بابا نیمرو می کنم

با دستای بی رمقم

هیزمارو دسته می کنم

چن تا طناب می آرم و

همه شونو بسته می کنم

الهی قربونت برم

خسته می شی دخترکم

آهوی پیشونی سفید

دخترکم شاپرکم

بعدش می رم پای اجاق

ناهارمو حاضر می کنم

چندتایی میوه می چینم

کیکمو تو فر می کنم

سالاد کلم و ترشی و شور

همه رو تو سفره می چینم

از صبح تا شب کار می کنم

یه لحظه هم نمی شینم

الهی قربونت برم

خسته می شی دخترکم

آهوی پیشونی سفید

دخترکم شاپرکم

حق ندارم خسته بشم

از صبح تا شب ویراژ می دم

تازه بابا شب می شینه

من پاهاشو ماساژ می دم

بابام واسم اخم می کنه

یه دفعه سرم داد می کشه

به هر بهونه ای سرم 

بیخودی فریاد می کشه

چشماتو واکن و ببین

ببین عجوزه اومده

عجوزه با عروسک و 

یه دونه کوزه اومده



شادترین فیلم موزیکال کودکان

ده: کلاه قرمزی و بچه ننه


10 فیلم موزیکال سینمای ایران پس از انقلاب

شناسنامه

کارگردان: حمید جبلی

نویسنده: 
حمید جبلی، ایرج طهماسب

موسیقی: محمدرضا علیقلی

فیلم بردار: عزیز ساعتی

بازیگران: ایرج طهماسب، حمید جبلی، خسرو احمدی

تهیه کننده: حمید مدرسی، مجید مدرسی

سال ساخت: 1390

خلاصه داستان: داستان شیطنت های پسرعمه زاست که کلاه قرمزی و آقای مجری را به دردسر می اندازد و ماجرای جدیدی پیش می آید که منجر به ورود مهمان ناخوانده ای می شود.

اشتباه های لفظی کلاه قرمزی در سومین قسمت از این مجموعه هم خودنمایی می کنند، این داستان با او شروع می شود و با ترانه ای که می خواند. به این طرف و آن طرف شهر می رود برای آن که اجازه دستشویی بگیرد، با آن آفتابه قرمز در دست.

 با این تفاوت که در «کلاه قرمزی و بچه ننه» پای محمدرضا هدایتی هم به میان می آید و اصلا اوست که از زبان پسرعمه زا شروع به خواندن ماندگارترین آهنگ تولد مبارک کودکانه می کند. ترانه به سرم تمام ترانه های کودکانه، مخصوصا ترانه های فیلم ها ساده است، «زاییده زاییده چه بچه ای زاییده/ زاییده زاییده عجب گلی زاییده» با این تفاوت که هر جا به حرف دال برخوردید باید روی این حرف فتحه ای بگذارید و به خواندن ادامه دهید.

در میان فیلم های موزیکال کودکان، احتمالا همین قسمت سوم از مجموعه کلاه قرمزی شادترین آهنگ ها را دارد. نه آن که بحث غم و غصه و تنهایی توی فیلم نباشد، یا اصلا داستان اصلی با همین ماجرای تنهای شروع نشود؛ اما از یک جایی به بعد، پسرعمه زا و محمدرضا هدایتی جوری به داستان اضافه می شوند که چاره ای جز لبخندزدن و خواندن آهنگ های شاد باقی نمی گذارند. پسرعمه زا می خواند و برای بچه ننه هم می خواند اما باز هم کلاه قرمزی است که داستان را پیش می برد و ترانه های از زبان اوست که نه فقط توصیف موقعیت که توصیف فضا را در داستان به عهده می گیرند. 

در این سومین قسمت هم شبیه قسمت های پیشین، دوباره به ترانه های قدیمی تر هم سرک می کشند و نوبت به این قسمت که می رسد تا باباکرم هم پیش می روند. لابد شنیده اید دیگر، مگر می شود باباکرم خوانده و شاد نماند؟ مگر می شود از تولدت مبارک گفت و شاد نشد؟ 

مگر می شود کلاه قرمزی را شنید و شاد نبود؟ حتی وقتی که با غم تمام از تنهایی هایش می خواند. عروسک دوست داشتنی و عزیز، همین 20 سال پیش می خواست برود همکار مجری شود و تلویزیون برود و نزدیک به دو دهه به بچه داری و تولد مبارک و هم دستی با پسرعمه زا تا شادترین فیلم موزیکال کودکانه سینمای ایران را باز هم کلاه قرمزی به ما هدیه کند.

ترانه «تولدت مبارک» از فیلم «کلاه قرمزی و بچه ننه»

شمعو چراغارو روشن کنید

همسایه ها رو خبر کنید

امشب شب عزیزیه بوخور و بپاش بریزیه

مبارک مبارک تفلدت مبارک

زاییده زاییده چه بچه ای زاییده

زاییده زاییده عجب گلی زاییده

برو شمعارو فوتش کن

یک فوت آفتارش کن

نفس بکش به سینه

مامان جونت ببینه

بیا کیکو ماچش کن

مامان جونت ببینه

بزن گاز دولپی...
  • شمین کاکاوند
لاه قرمزی به عید امسال می رسد یا نه؟ این، یکی از موضوعاتی است که عادت کرده ایم این سال ها، هر زمستان درباره حرف بزنیم و نگران باشیم دوباره این عروسک دماغ گنده و محبوب را خواهیم دید که ما را به نوستالژی سال های خوش نوجوانی وصل کند یا نه؟
هفته نامه تماشاگران امروز - سمیرامیس محمدی: کلاه قرمزی به عید امسال می رسد یا نه؟ این، یکی از موضوعاتی است که عادت کرده ایم این سال ها، هر زمستان درباره حرف بزنیم و نگران باشیم دوباره این عروسک دماغ گنده و محبوب را خواهیم دید که ما را به نوستالژی سال های خوش نوجوانی وصل کند یا نه؟ نقل است که کلاه قرمزی ابتدا یک مورچه عروسکی بوده که سال 60 توسط مسعود صادقیان طراحی شد و در برنامه ای به نام «چتر» حضور یافت. بعد از آن ایرج طهماسب از آن در برنامه «سقانک» و «شانه به سر دانا» استفاده کرد. دستی به سر و شکلش کشید و با حذف شاخک ها و چسباندن یک بینی آن را جذاب تر کرد.

ستاره بخت کلاه قرمزی سال 71 و در برنامه «جغجغه و فرفره» درخشید. او چند سال هم در انبار خاک می خورد تا اینکه طهماسب تصمیم گرفت یک بار دیگر در برنامه «صندوق پست» از آن استفاده کند؛ برای همین مرضیه محبوب تغییرات اولیه را روی آن ایجاد کرد. قرار بود میهمان یک قسمت باشد اما حضورش به قدری دلچسب بود که پای ثابت برنامه شد و سال بعدش هم با «کلاه قرمزی و پسرخاله» جزو رکوردشکن های تاریخ سینمای ایرانش د؛ و اینطوری بود که کلاه قرمزی و حرف زدن تودماغی اش شد محبوب ما. اما، این تنها دوست عروسکی ما نیست.

عروسک هایی که با ما دویده اند

در دهه های 60 و 70 با وجود محدودیت تعداد کانال های تلویزیونی، تعداد شخصیت های عروسکی در برنامه های کودک زیاد بود و برنامه سازان سعی داشتند با واسطه عروسک ها، با کودکان ارتباط بگیرند. مثلا عروسک های صامت و بی صدای مجموعه «کار و اندیشه8» که جمعه ها از شبکه یک سیما پخش می شد، آنقدر طرفدار داشتند که ترانه تیتراژ این برنامه را هنوز هم بچه های دیروز از حفظ دارند: «ما کار و اندیشه با هم هستیم همیشه. می دونیم تنهایی، چیزی درست نمی شه. من کارم، من کارم، باز و نیرو دارم. هر چیزی رو می سازم، از تنبلی بیزارم.»

کارگردانی «کار و اندیشه» را ابوالفضل رازانی به عهده داشت. این مجموعه در استودیویی در خیابان شریعتی ساخته می شد. فرید شب خیز آهنگساز تیتراژ این برنامه بود و همسرش هلن داودلو و نسیم میم باشی خواهرزاده او به جای عروسک های کار و اندیشه ترانه می خواندند.

«درون و برون» یک مجموعه عروسکی دیگر بود که از شبکه دو سیما پخش می شد. «درون و برون» داستان دو عروسک به همین اسم ها بود که در هر قسمت به بررسی بدن انسان و مسائل علمی پیرامون آن می پرداختند. به عنوان نمونه در قسمتی به مسیر و فرآیند گوارش در انسان به صورت پویانمایی کاغذی پرداختند. برون اغلب درون ماجراها و وقایع را بهتر می دانست و همین تفاوت دانشی با درون بود که لحظاتی خنده دار و در عین حال علمی را برای بچه ها به تصویر می کشید.

عروسک هایی که با ما دویده اند

اما شاید محبوب ترین مجموعه عروسکی آن سال ها، مجموعه «هادی و هدی» به کارگردانی اردشیر کشاورزی و نویسندگی رضا فیاضی بود که از شبکه دو سیما در قالب برنامه کودک پخش می شد. اولین قسمت این مجموعه در سال 64 روی آنتن رفت و هر قسمت آن با آهنگی شروع می شد که ترانه ای کودکانه داشت: «عروسکای خوبیم، از نخ و میخ و چوبیم».

اما «چاق و لاغر» به کارگردانی مسعود رسام هنوز هم یکی از خاطره انگیزترین زوج های تلویزیون کشورمان هستند. در روزگاری که کمتر برنامه دندانگیری برای سرگرمی پیدا می شد، این دو شخصیت عروسکی به خوبی دهه شخصیتی ها را سرگرم کردند. این زوج خنگ و کله پوک اولین بار سال 65 در قالب آیتمی در برنامه ویژه دهه فجر که در یکی از سالن های مدرسه رازی اجرا می شد، دیده شدند.

عروسک هایی که با ما دویده اند

این عروسک ها ساخته دست مرحوم صمیمی مفخم بودند و حسن پورشیرازی و حسن زارع به جای آنها حرف می زدند. سال 66 این دو عروسک همراه «هاچین و واچین» برگشتند و دو سال بعد با شمایلی تازه، تبدیل به آدم ماسک پوش شدند. این بار اسدالله یکتا و محسن رامشه بازیگران آن بودند.

مرضیه برومند در مجموعه «خونه مادربزرگه» شخصیت های دوست داشتنی دیگری خلق کرد. این سریال اولین بار سال 66 روی آنتن رفت و بعد از آن بارها تکرار شد. رد این سریال گربه تنبل و تن پروری به نام «مخمل» بیش از دیگر کاراکترها طرفدار داشت. این مجموعه درست در سال های تلخ پس از جنگ، از هزار قصه و هزار شادی می گفت. مخمل هم هیچ وقت پایش به سینما نرسید اما این روزها نسخه خانگی آن در بازار موجود است.

عروسک هایی که با ما دویده اند

عادل بزدوده سازنده عروسک های مجموعه خونه مادربزرگه گفته است در بازدید از آرشیو شبکه دو تصمیم داشته چند عروسک را برای نمایشگاهی که در کانون پرورش فکری برپا شده بود به امانت بگیرد اما وقتی به این آرشیو مراجعه کرده، متوجه شده عروسک های خونه مادربزرگه و هادی و هدی کاملا از بین رفته اند.

عروسک سیاه به نام «مبارک» نیز که کامبیز صمیمی مفخم در دهه شصت پایش را به تلویزیون باز کرد نیز از جمله شخصیت های محبوب بود که با سوت حرف می زد؛ البته این شکل از عروسک های سیاه سال ها قبل در نمایش های خیمه شب بازی محبوب کودکان در شهر بودند.

عروسک هایی که با ما دویده اند

اما دیگر مجموعه محبوب دهه شصت که تا امروز هم شخصیت های آن در ذهن کودکان دیروز و امروز مانده است چیزی نیست جز موش های «مدرسه موش ها» به کارگردانی مرضیه برومند. چه کسی باور می کرد یک موجود چندش آور اینقدر دوست داشتنی شود؟ موش ها از یک موجود نه چندان جذاب فراتر رفتند و خیلی زود محبوب کوچک و بزرگ شدند.

سال 60 داستان «مدرسه موش ها» در قالب یک جُنگ روی آنتن رفت و قرار بود بچه ها را برای رفتن به مدرسه تشویق کنند. شبکه یک با دیدن محبوبیت موش ها سفارش ادامه ساخت آن را به مرضیه برومند داد. او هم با قوام دادن شخصیت ها و تغییر در سر و شکل شان سری تازه «مدرسه موش ها» را به آنتن رساند و به این ترتیب سه سال خانواده ها با شخصیت موش ها درگیر بودند.

مجموعه عروسکی «قلی و بابا علی» هم از دیگر مجموعه های موفق عروسکی به شمار می آید؛ تا جایی که در کوچه و بازار و دهان به دهان اصطلاح «قلی جون این یه ضرب المثله» بین مردم رواج داشت.

عروسک هایی که با ما دویده اند

«اوسا بابا» مرد بی سر و همسر و برادر و خواهری که تنهایی اش را با مظفر و بهادر و گل بهار عروسکی پر کرده بود نیز از شخصیت های عروسکی محبوب آن دوران بود. تنبلی بهادر با آن زبان قرمز و سر کچل و آتیشی شدن گلی خانم از مؤلفه های قابل ذکر اوسا بابا هستند که البته هیچ وقت معلوم نشد چرا عروسک ها را برای دوستی خود انتخاب کرده است.

دو مجموعه «بچه ها سلامت باشید» و «بچه ها مواظب باشید» با هدف رساندن پیام های بهداشت و ایمنی و سلامت به مخاطب، شباهت هایی با محله بهداشت داشتند اما بدون شک هنوز کودکان آن دوران لاشخوری را که با هیبت گنده و یغورش لابلای آشغال ها وول می خورد و موسیقی APOCALYPSE DES ANIMAU ونجلیز هم روی حرکاتش پخش می شد، یادشان است. افسردگی بعدازظهرهای جمعه را که با اشک های بچه های حادثه دیده «بچه ها مواظب باشید» گره خورده بود»، هیچ کس فراموش نمی کرد.

عروسک هایی که با ما دویده اند

در دهه هفتاد به تدریج عروسک ها کمتر و کمتر شدند و شاید تنها چهره درخشان این دهه «زی زی گولو» بد که وردی می خواند که با اسم خودش شروع می شد و آرزوها را برآورده می کرد. در «دانی و من» برای اولین بار چهره حمید گودرزی را دیدیم. با «مجید دلبندم» هم ذوق بازی های زبانی در ما زنده شد. مجموعه «السون ولسون» نیز از مجموعه های محبوبی است که به رغم آن همه مضمون بهداشتی و آموزشی، باز شخصیت های عروسکی اش مثل «دون دون» در خاطر مانده اند. ویژگی «دون دون» این بود که مدام سعی8 داشت السون و ولسون را گول بزند و شکلات و شیرینی زیادی به آنها بدهد که دندان های آنها را هم خراب کند. حضور دو جوجه در این مجموعه که مثل افسانه های قدیمی، هر بار با هم به گفتگو می پرداختند و مدام م گفتند «خواهر» و «جان خواهر» از نکته های بامزه این مجموعه بود.

اما شاید تنها عروسکی که توانست مثل کلاه قرمزی خودش را از دهه 70 به دهه 90 برساند، «سنجد» است که نگار استخر عروسک گردان او را رها نمی کند. این عروسک، هم نامش غریب بود، هم ریختش! ولی خوب گل کرد و دو دهه است دوام آورده. نگار استخر و سوسن کرامتی، صداپیشه و تهیه کننده سنجد چندین بار از علاقه شان برای ساخت نسخه سینمایی سنجد گفته اند اما هنوز خبری از سنجد سینمایی نیست و ما فقط خاطره های مان را مرور می کنیم.
  • شمین کاکاوند

محمد سرافراز اگر بخواهد سرش را بالا بگیرد و سینه سپر کند و بگوید رسانه اش در سالی که گذشت از باب اثرگذاری اجتماعی از طریق برنامه ریزی تلویزیونی کاری صورت داده و بخواهد به آن ببالد، اگر فهرستی از کل برنامه هایش را بررسی کند، شاید بتواند برای ابراز چنین ادعای بزرگی، تنها روی یک اسم قاطعانه بایستد: خندوانه؛ برنامه ای از یک شبکه تازه تاسیس به نام «نسیم».
مجله گردون - نگار حسینخانی: محمد سرافراز اگر بخواهد سرش را بالا بگیرد و سینه سپر کند و بگوید رسانه اش در سالی که گذشت از باب اثرگذاری اجتماعی از طریق برنامه ریزی تلویزیونی کاری صورت داده و بخواهد به آن ببالد، اگر فهرستی از کل برنامه هایش را بررسی کند، شاید بتواند برای ابراز چنین ادعای بزرگی، تنها روی یک اسم قاطعانه بایستد: خندوانه؛ برنامه ای از یک شبکه تازه تاسیس به نام «نسیم».

 اتفاقا این ادعای او را، اگر با هدف اولیه مدیریت سازمان صدا و سیما که همانا ادغام شبکه ها و بهینه سازی و هدفمند کردن آنها بود، یک جا قرار دهیم، می توانیم بپذیریم که خندوانه، در نسیم، جز به لحاظ موفقیت در حوزه تاثیرگذاری، بهینه ترین خروجی سازمان متبوع او پس از اجرای سیاست کوچک سازی نیز بوده است؛ چرا که «نسیم» به عنوان شبکه ای جدید به جای شبکه «تماشایی» نشست که با عنوان شبکه ای موازی کار با شبکه «نمایش»، از بین شبکه های سیمای جمهوری اسلامی ایران حذف شده بود و بنابراین سرافراز توانسته دو شبکه هم راستا را در هم ادغام کرده و شبکه ای دیگر دست و پا کند و در هر دو هدف، خروجی موفقی داشته است.

خنداونه تنها برنده تلویزیون در سال 94 (فوری نوروزی – اسلاید شو)

با این حال، البته نمی توان مدعی بود که شبکه نسیم، جز همین برنامه، خندوانه، دستاورد مهم و موفق دیگری داشته است اما به نظر می رسد در روزهای پخش سری دوم این برنامه از اواخر فروردین تا اواخر مهر ماه سال 1394، خبرسازترین، موفق ترین و قابل بحث ترین برنامه کل سازمان صدا و سیما، همین «خندوانه» بوده است. «خندوانه» آنقدر اثربخش بوده که انگار به همین یک مورد هم بتواند او را در مقابل انتقادهای فراوان به نوع سیاستگذاری اش از یک سو و در مقابل انتقادها به بی اثر شدن سازمانش به لحاظ فرآیندهای اجتماعی از سوی دیگر، ایزوله کند.

اما «خندوانه» چطور پر سروصداترین و به زعم بسیاری از ناظران و کارشناسان، موفق ترین برنامه تلویزیونی ها در سال 1394 شد؟ «خندوانه چه گفتمان هایی را توانست تولید یا تقویت کند و در کل، امروز اگر از «خندوانه» حرف می زنیم، حرف حساب مان چیست؟ 

دارودسته الکی خوش ها یا خنده بالغ؟


سری دوم برنامه «خندوانه» با تغییراتی چند نسبت به سری نخستش که در سال 93 پخش می شد، نشان داد که در باد موفقیت پیشینش نخوابیده و برای حفظ و حتی افزایش مخاطبی که جمع کرده، برنامه هایی ریخته است؛ نخست، افزودن کاراکتر جناب خان، سپس دعوت از چهره های مختلف [که در سری اول، با جسارت و جرأت هر چه تمام تر، با علم به اینکه حضور سلبریتی ها به هر حال اقبال مخاطب به هر برنامه ای را می تواند تضمین کند، به آنها روی نیاورده بود، طراحی مسابقات مختلف با شکل های برگزاری تازه، تشکیل کمپین های مختلف اجتماعی و سر آخر به راه انداختن پر سروصدا ترین مسابه خود یعنی «خنداننده برتر»، برخی از این برنامه ها بودند که تیم تولید سری دوم برنامه «خندوانه» با توسل به آنها توانستند سری دوم را پربیننده تر از سری اول کنند.

پخش سری دوم «خندوانه» در طول سال 94 به لحاظ تقارن های اجتماعی مصادف بود با رفت و آمدهای محمد جواد ظریف به وین و ژنو و نهایتا آشتی ملی با جامعه جهانی و نتیجتا گشایش فضا به صورت کلی. از این سو، شعار و هدف غایی خندوانه ای ها خندیدن، حتی بدون دلیل عنوان می شد. رامبد جوان به عنوان مجری، از میهمان ها و حاضران در برنامه می خواست مدتی را بدون دلیل بخندند. همین روال برنامه گاهی از سوی منتقدان و رسانه ها به ترویج «الکی خوش بودن» تعبیر شده است. این در حالی است که دست اندرکاران «خندوانه» گویی گوشه ای از کار را گرفته باشند، گشایش هر چند اندک فضا را مشتعل تر کرده و کورسوهای امید را برجسته کرده اند و به جای دمیدن بر کینه ها و سیاهی های موجود، همین گشایش را جدی تر گرفته اند.

یکی از فعالیت های عمده «خندوانه» در سری دوم، ترویج باورپذیر مثبت اندیشی است؛ علاوه بر این، برای اولین بار است که وقتی مجری این برنامه کتاب معرفی می کند یا ما را به صرفه جویی در مصرف آب دعوت می کند، این دعوت، تصنعی و غیرقابل باور به نظر نمی رسد.

در امور خیرخواهانه هم، این بار یک برنامه تلویزیونی نه با سازمان ها و نهادها، بلکه با سازمان ها و نهادهای مختلف با کمک یک برنامه تلویزیونی اهداف اجتماعی خود را مثلا در کمپین های مختلفی چون «شنبه، روز خنده در مترو»، «قطره قطره»، «همسفره» و «کتابخوانی» پی گرفته اند.

اینها همه در حالی است که سازمان صدا و سیما، سال هاست در قالب برنامه های آموزشی و ... این شعار را سر می دهد که می خواهد مردم را به مثبت اندیشی دعوت کند اما این شعار گل درشت و باسمه ای باورپذیر از کار درنیامده است. چه شد که همین هدف (ترویج مثبت اندیشی) از سوی برنامه «خندوانه» بسیار باورپذیر رخ داده است؟ 

به لحاظ روانی، خندوانه چه مقدماتی را آماده کرده و از چه فرمول های روانشناسانه ای بهره برده تا مخاطب باورش کند؟ کوروش ساسانی، از چند عامل مهم در شکل گیری این باورپذیری یاد می کند. این روانشناس معتقد است «خندوانه» چند ویژگی مهم دارد که با تجهیز به آنها توانسته از سویی متمایز و از سوی دیگر در ترغیب مخاطبانش به آنچه می خواهد، موفق باشد: «خندوانه نگاه ما را به جنبه ای دیگر از زندگی معطوف کرده که به آن کمتر توجه کرده ایم: خنده و شوخی. این برنامه از خنده و شوخی به عنوان نوعی مکانیسم دفاعی بالغانه و پخته بهره برده است. 

خنداونه تنها برنده تلویزیون در سال 94 (فوری نوروزی – اسلاید شو)

سازندگان این برنامه، نیک می دانند که نگاه جدی به زندگی، منتج به سخت گرفتن مسائل زندگی و دشواری های زیاد است و در عوض خنده و شوخی، تساهل و تسامح به خرج دادن در زندگی را به ما می آموزد. از طرف دیگر می دانیم که خنده و شوخی می تواند همچون آبی بر آتش خشم و اضطرابی که به شکل روز افزون در زندگی روزمره مان با آن دست و پنجه نرم می کنیم عمل کند.»

ساسانی علاوه بر برشمردن این عامل، به عنوان وجوه تمایز و باورپذیری ترویج مثبت اندیشی، عامل دیگر موفقیت برنامه «خندوانه» را دست گذاشتن روی دغدغه های روزمرده مردم معرفی می کند: «مخاطبانی که از صبح تا شب در راه ساختن و درست کردن زندگی شان با مسائل و مشکلات گوناگونی مواجهند، وقتی شب ها پای برنامه می نشینند که تلاش کرده همان دغدغه های روزمره را با نگاهی دیگر و از دریچه ای تازه همراه با خنده و شوخی مرور کند، احتمالا حال بهتر و احساس خوشایندتری خواهند داشت و همین امر سبب می شود خندوانه در جدول ترجیحات آنان به عنوان برنامه ای خانوادگی اولویت داشته باشد.»

شاید بتوان به دلایل این روانشناس این را هم افزود که اتفاقا خندوانه به این دلیل هم جذاب و باورپذیر است که مروج نوعی خنده از نهادی رسمی است؛ خنده زیرزمینی در فضای مجازی فرصت بروز و ظهور داشته و با فیلتر همچنان می تازد اما همیشه تماشای خرق عادت از جانب نهادهای رسمی (در اینجا تلویزیون) برای مردم کنجکاوی برانگیزتر و جذاب تر بوده است.

اما ساسانی که به عنوان یک روانشناس همواره نگاهی دقیق و علمی به روانشناسی هنر داشته است، درباره تصوری که برخی بر ترویج الکی خوش بودن در این برنامه دارند، معتقد است شاد بودن فرمول جادویی خاصی ندارد. یک انگاره روانشناسی هم مبتنی بر این است که مغز چون نمی تواند فرق خنده واقعی و الکی را تمییز دهد، به هر حال، مفید واقع می شود. بر این اساس، خنده بدون دلیلی که گاهی «خندوانه» ترویج کرده، مفید واقع شده است؟ ساسانی می گوید: «باور معروفی می گوید تنها راه شاد بودن، شاد بودن است؛ همانطور که می گویند حرف حرف می آورد، خنده هم می خنداند. هر چه ما را از فرم عادی و جدی مان خارج کند، غنیمت است؛ حتی خنده تصنعی دیگران. البته که هیچ خنده الکی، تاثیری عمیق و آنچنانی بر روان آدمی ندارد اما همین که برای لحظاتی ما را از کلیشه های معمول مان دور می کند، می تواند مثبت باشد.»

شهر فرنگ؛ از همه رنگ


نگاهی به فهرست میهمان هایی که در سری دوم پخش در «خندوانه» حضور یافته اند، موید چه معنایی است؟ از رضا کیانیان و محمدرضا فروتنِ بازیگر و پرویز کردوانیِ جغرافیدان و علیرضا دبیر شورای شهری و سید حسین هاشمی استاندار و یونس شکرخواه روزنامه نگار و حداد عادل فرهنگستانی گرفته تا عادل فردوسی پور را واقعا چه برنامه ای جز «خندوانه» می توانست میزبانی کند. این ترکیب نامتجانس را در تاریخ سینمای جمهوری اسلامی چه برنامه ای جز «خندوانه» می توانست در یک قالب بگنجاند و با همه، طبق کنداکتور خودش رفتار یکسانی داشته باشد؟ نشاندن غلامعلی حداد عادل و چهره های آکادمیک و سیاسی و اجتماعی روبروی جناب خان به عنوان عروسکی بذله گو و مطرب مشرب، کار شاقی بود که از عهده «خندوانه» برآمد؛ اما مگر «خندوانه» چه داشت که این همه، با هم، تن به خرق عادت های او دادند؟

خنداونه تنها برنده تلویزیون در سال 94 (فوری نوروزی – اسلاید شو)

ساسانی، الگوبرداری «خندوانه» از مولفه های مورد استفاده در برنامه های کودک و نوجوان را علاوه بر اینکه به عنوان یکی از عوامل موفقیت این برنامه می داند، معتقد است استفاده از عروسک جناب خان که برای خودش در این برنامه شخصیت مستقل و جذابی هم ایجاد کرده و اصلا بخش زیادی از معروفیت این برنامه را می توان به او و حرف هایش نسبت داد، سبب شده دست اندرکاران این برنامه بتوانند از خط قرمزهایی که صدا و سیما برای برنامه سازان بزرگسال تعریف کرده، راحت تر عبور کنند. 

این روانشناس می گوید: «ظاهرا عبور از این خط قرمزها در سازمان صدا و سیما تنها به همین شیوه می توانست رخ بدهد؛ استفاده از عروسکی که هم طراحی و هم شخصیت پردازی خلاقانه و هوشمندانه ای دارد، باعث شده تا وقتی عبوس ترین و جدی ترین سلبریتی های سیاسی و اجتماعی روبرویش می نشینند، او تقریبا هر آنچه را که در برنامه ای برای بزرگسالان نمی توان با این شخصیت ها در میان گذاشت، مطرح کند. این عامل نیز برگ برنده ای برای «خندوانه» در جذب مخاطب و میهمان های مختلف بوده است.»

ساسانی استفاده از یک عروسک (جناب خان) به عنوان شخصیتی مستقل و به کارگیری رنگ های شاد و متنوع همراه با آهنگ های ریتمیک و شاد و حضور یک مجری پر شور و حال و فعال در حین برنامه را عناصری می داند که پیش از این در برنامه های کودک و نوجوان موفقی همچون «کلاه قرمزی» تجربه شده بودند اما معتقد است به کارگیری و تجربه همین تجربه ها در برنامه های خانوادگی که بیشتر مخاطبان آنها بزرگسالان هستند، علاوه بر کارکردهای قبلی، قابلیت های جدیدی را نیز به این برنامه اضافه کرد.

خنداونه تنها برنده تلویزیون در سال 94 (فوری نوروزی – اسلاید شو)

استندآپ کمدی طنز نیست، هست؟

علاوه بر «الکی خوش بودن»، «خندوانه» را به نگاه سطحی به امور مختلف متهم کرده اند. می گویند این برنامه به عمق مسائل وارد نشده است. می گویند خندوانه برنامه ای تهی از خرد است و در اتاق فکر آن جز برای سرگرمی، آیتم دیگری برای آگاهی سازی تدارک دیده نمی شود. می گویند استقبال از خندوانه یکی دیگر از خروجی های ابتذال طبقه متوسط شهری است.

در این باره کوروش ساسانی بر این باور است آنها که خنده حاصل از «خندوانه» را فرهیخته و عمیق نمی یابند، این موضوع را در نظر نمی گیرند که هدف از به کار بستن مکانیسم خنده و شوخی در چنین برنامه ای اصلا همین به سطح آوردن مردم از اعماق زندگی روزمره است.» 

این روانشناس در توضیح عملکرد این مکانیسم می گوید: «چنین مکانیسمی کاری با تعمق و خردورزی های سنگین فکری ندارد. تازه مگر قرار است به همه موضوعات انسانی عمیق و خردمندانه و جدی و عبوس بنگریم؟ باید در نظر داشت همانطور که در زندگی روزمره بخشی از دردها و مسائل و مشکلات ما درمانپذیر هستند، دردها و مسائلی هم وجود دارند که اتفاقا درمان و چاره ای ندارند و ما راهی به جز پذیرش آنها نداریم. با این توضیح، تایید گزاره «خنده بر هر درد بی درمان دواست» مورد تردید قرار می گیرد؛ چرا که در صورت تایید آن، آدم هایی که زیاد می خندند احتمالا نباید درد و مسئله ای داشته باشند. در صورتی که می دانیم اینطور نیست.

خنداونه تنها برنده تلویزیون در سال 94 (فوری نوروزی – اسلاید شو)

 اما به جرأت می توان گفت که خنده پذیرش درد و هموار شدن راه درمان را قابل تحمل تر می کند. به قول میلان کوندرا که در کتاب «خنده و فراموشی» می گوید (نقل به مضمون): خنده ابزار مناسب و ای بسا تنها ابزاری است که به کمک آن می توان درد را فراموش کرد یا از سختی های مواجهه با آن عبور کرد. تا وقتی نتوانی به مشکلی بخندی، نمی توانی از سدش بگذری و آن را فراموش کنی.»

حقیقت این است که دوران تخطئه خنده و تقابل آن به جلافت با توسل به گزاره های خردمندمأبانه به سر آمده است. حرف بسیاری از آنها که برنامه ای مثل «خندوانه» را حاصل نگاهی سطحی به طنز می دانند و آن را چون منجر به تعمق و تفکر در امور مختلف نمی شود، می رانند، مدت هاست حرف حساب نیست. «خندوانه» ادعایی در باب تولید طنز چه فاخر و چه غیر از آن ندارد و اصلا برنامه ای که مبتنی بر استندآپ کمدی است، قرار هم نیست طنز، آن هم از نوع فاخر برای ما به همراه داشته باشد.

«خندوانه» چه غریزه آدمی به خندیدن را برانگیخته باشد، چه خنده ای متفکر را رواج داده باشد، این قابلیت را داشته که بخنداند؛ همان چیزی که سال هاست کمدین های ما، چه آنها که به طنز فاخر گرایش داشته اند و چه آنها که سخیف ترین آثار را ارائه داده اند از آن محرومند؛ هم مهران مدیری به عنوان سلطان بلامنازع طنز تلویزیونی در 15-10 سال گذشته، از پادشاهی بر این نوع طنز خرقه تهی کرده و هم کمدی های سخیف اما سابقا پرطرفدار سینمایی دیگر آن مخاطب انبوه را به سالن های سینما نمی کشانند.

آیا شومنیسم همن لودگی است؟

فاصله بین لودگی و شومنیسم واقعی در چیست؟ درباره رامبد جوان می گویند که در عین حال که اجرایی حرفه ای و مفرح دارد، مودب هم هست. کنار هم داشتن این هر دو خاصیت، اغلب در مجری های صدا و سیما اتفاق نیفتاده است. آنها دو راه در پیش می گیرند؛ آنقدر لودگی می کنند که باسمه ای می شود یا آنقدر اتو کشیده اند که از آن سوی وپشت بام پرتاب می شوند. مرز این دو بسیار باریک است. با بررسی الگوهای مختلف در 30 سال پیش می توان دریافت که رامبد جوان به حالتی کاملا متعادل رسیده است.

معروف بود که تا پیش از حضور نسل دوم مجریان پس از انقلاب مانند محمود شهریاری، حسین رفیعی، محمد حسینی و ... مجری گری در تلویزیون مشمول قواعد دست و پا گیری بوده و مجری با یک آناتومی بی تحرک و اجرایی منفعل، صرفا وظیفه اجرای بی چون و چرای کنداکتور برنامه را برعهده داشته است و نسل دوم توانسته اند اندکی تغییر ایجاد کنند اما حالا از این نسل دومی ها کدام یک به دامان لودگی در نغلتیده است؟ اجرای رامبد جوان اما، نه حرص کسی را درمی آورد و نه آنقدر مبتنی بر مولفه های کاذب با ادب بودن است که حوصله کسی را سر ببرد.

خنداونه تنها برنده تلویزیون در سال 94 (فوری نوروزی – اسلاید شو)

تغییر گفتمان های ارزشی رایج در تلویزیون

سازندگان «خندوانه» سعی داشته اند یک کمدی را با ملاحظات مذهبی و مناسبت های آن همراه کنند و این خود نشان دهنده بروز تحول در برنامه سازی تلویزیونی از نوع کمدی است. رویکرد برنامه «خندوانه» به موضوعات ارزشی در سالی که گذشت، نوعی از تلاش برای تغییر گفتمان های رایج هم بوده است؛ خلافِ دیگر برنامه های کمدی که هر گاه به مناسبت هایی جدی می رسند، پخش شان به تعویق می افتد، «خندوانه» با طرح و برنامه ای متناسب با آن مناسبت یا رویداد روی آنتن می آمد و هیچ گاه هم این تناسبی که ایجاد کرده بود، توی ذوق نمی زد.

مثلا این برنامه به مناسبت هفته دفاع مقدس از خانواده شهدای ادیان مختلف دعوت کرد تا هم کلیشه های رایج در برنامه سازی برای دفاع مقدس را شکسته باشد، هم راهی پیدا کند که برنامه اش از کنداکتور پخش بیرون نرود.

«خندوانه» ای ها مشابه همین کار را در مصادف شدن برنامه شان با فاجعه منا هم تکرار کردند. برنامه ویژه دفاع مقدس «خندوانه» از سوی دیگر گفتمان غالب تلویزیون در رابطه با دفاع مقدس را شکست. ظاهرا همان اتفاقی افتاده بود که زمان تشییع پیکر شهدای غواص نیز رخ داده بود؛ دیگر تنها قشری خاص نبودند که بتوانند نمایندگان بی چون و چرای باورهای دفاع مقدس باشند؛ این بار طیف های مختلف مردم نیز به صحنه آمده بودند تا بگویند مفهوم شهادت و دفاع مقدس، گفتمانی فراجناحی است.

قاعدتا این رویکرد «خندوانه» به مناسبت هایی که طی آنها همیشه صدا و سیما برنامه های روتین خود را مسکوت گذاشته، موفقیتی است برای برنامه سازی کمدی برای تلویزیونی که هیچ گاه راه حلی در این گونه بزنگاه ها نیافته بود.

تندروها این ماجرا را به نوعی جریان مخرب خزنده در تلویزیون تعبیر کرده اند، غافل از اینکه هر وقت راهی باز می شود، تلویزیون می تواند مخاطبش را حفظ کند و کمتر سراغ از شبکه های ماهواره ای بگیرد؛ شبکه هایی که همین تندروها نسبت به گرایش مردم به آنها همواره هشدار می دهند.
  • شمین کاکاوند

نجمین دنباله از سری انیمیشن های "عصر یخبندان" با عنوان "عصر یخبندان: مسیر برخورد" (Ice Age: Collision Course)روز 22 جولای 2016 روی پرده سینماها خواهد رفت. این بار، جستجوی بلوط سنجاب داستان (اسکرات) را به فضا می کشاند که در آنجا او یک سری رخدادهای کهکشانی را آغاز می کند که حیات حیوانات عصر یخبندان را به خطر می اندازد. ری رومانو، دنیس لیری، جان لگویزامو، کوئین لطیفه، شان ویلیام اسکات، جاش پِک، واندا سایکس و جنیفر لوپز در این انیمیشن صداپیشگی می کنند و صداپیشگان جدیدی که به این فیلم پیوسته اند عبارتند از: آدام دیواین، جسی تایلر فرگوسن، مکس گرینفیلد، جسی جی، نیک آفرمن، ملیسا راش، مایکل استراهان و نیل دی گراس تایسون.

جدیدترین فیلم های سینمایی دنیا اینجاست (6)

  • شمین کاکاوند